کتاب نورالدین پسر ایران( خاطرات سید نورالدین عافی)
گردآورنده: معصومه سپهری
تعداد صفحات: 700 | زبان: فارسی
قطع: وزیری | نوع جلد: گالینگور
ناشر: سوره مهر | چاپ سی و چهارم 1391
این كتاب خاطرات سيد نورالدين عافي است؛ پسري شانزده ساله از اهالي روستاي خلجان در حوالي تبريز در آذربايجان شرقي كه مانند ديگر رزمندههاي نوجوان ايران با تلاش و زحمت فراوان رضايت والدين و مسئولين را براي اعزام به مناطق عملياتي جلب كرد و از دي ماه 1359 -يعني تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحميلي- به جبهههاي نبرد با متجاوزان رفت.
«نورالدين پسر ايران» كتاب خاطرات كسي است كه بيتعارف و بدون ترديد، هشت سال در متن جنگ زندگي كرده و امروز براي ماندگاري آن لحظههاي بينظير از خاطراتش گفته است.
روايت خاطرات سيد نورالدين، سخت شيرين و خواندني است. تلاش نويسنده براي حفظ ملاحت و طنز مستتر در كلام نورالدين نيز قابل توجه و شايان تحسين است. براي نمونه روايت صحنهي اولين جراحت نورالدين در جبههي كردستان را كه منجر به دو ماه بستري شدن او در بيمارستان شده مرور كنيد:
«داد زدم: نزن. و گلوله را بغل كردم تا از مسير آتش عقبه بردارم، اما فندرسكي كه دستش را روي گوشش گذاشته بود، با فشار زانويش توپ را شليك كرد … شليك توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبكي به هوا پرتاب كرد … هيچ چيز از آن ثانيههاي عجيب به ياد ندارم … فقط يادم هست محكم به زمين افتادم در حالي كه گردنم لاي پاهايم گير كرده بود! بوي عجيبي دماغم را پُر كرده بود. مخلوطي از بوي گوشت سوخته، باروت، خون و خاك … بهتدريج صداي فرياد فندرسكي و ديگران هم به گوشم رسيد. گريه ميكردند، داد ميزدند … من تلاش ميكردم سرم را از بين پاهايم خارج كنم، ولي نميشد … احساس ميكردم مثل يك توپ گرد شدهام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله ميكردم: گردنم را بكشيد بيرون … اما اين كار دقايقي طول كشيد. وقتي سرم از آن حالت فشار خارج شد، ديدم همه گوشتهاي تنم دارند ميريزند. هيچ لباسي بر تنم نمانده بود. حتي نارنجكها و خشابهايي كه به كمرم داشتم، ناپديد و شايد پودر شده بودند. بچهها به سر و صورتشان ميزدند و گريه ميكردند. من از لحظاتي قبل شهادتين ميگفتم، اما هيچ نالهاي از من بلند نبود. از بچگي همين طور بودم.» (ص 86)
او حضور در گردانهاي خطشكن لشكر 31 عاشورا را به عنوان نيروي آزاد، غواص و فرمانده دسته و در جبهههاي مختلف تجربه كرده و بارها مجروح شده است. نورالدين نزديك به هشتاد ماه از دوران جنگ تحميلي را عليرغم جراحات سنگين و شهادت برادر كوچكترش سيد صادق -در برابر چشمانش- در جبهه ماند و در عملياتهاي متعددي حضور داشت و جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس است.