جهش تولید، رشد اقتصادی و تأثیر آن بر زندگی مردم

تولید ناخالص داخلی یا GDP هر کشور شاخصی مهم برای اندازه گیری وضعیت اقتصادی آن کشور است. مثلاً با تعیین میزان رشد تولید ناخالص داخلی می‌‌توان رشد اقتصادی یک کشور را سنجید.

از طرفی  GDP با نرخ بیکاری نسبت عکس دارد. یعنی به میزانی که تولید ناخالص داخلی افزایش پیدا کند، نرخ بیکاری کاهش خواهد یافت. این نشان دهنده‌ی اهمیت شاخص GDP برای اندازه گیری اقتصادی و سنجش بهبود کیفیت زندگی مردم هر کشوری است.

اما خود تولید ناخالص داخلی به چه معناست؟  تولید ناخالص داخلی به معنی ارزش پولی کالاها و خدمات تمام شده در یک کشور است. «تمام شده» به این معناست که آن کالا و خدمات در انتهای چرخه‌ تولید قرار دارند و دیگر خودشان برای تولیداتی دیگری در کشور به کار نرفته‌اند.(1)

بنابراین افزایش تولید در یک کشور می‌تواند منجر به درگیری بیشتر مردم با فعالیت‌های اقتصادی شود و در نتیجه نرخ بیکاری کاهش خواهد یافت. هنگامی که نرخ بیکاری پایین بیاید طبیعتاً درآمد و در نتیجه قدرت خرید مردم افزایش می‌یابد. این روند باعث می‌شود تا ثروت ملی بالا رود و در نتیجه کیفیت زندگی عمومی بهبود پیدا کند.

توجه به این نکته اهمیت افزایش تولید را به ما نشان خواهد داد که هر چقدر درآمدهای یک کشور بالاتر برود، توسعه‌ و بهبود زیرساخت‌ها هم سریع‌تر صورت خواهد گرفت و در نتیجه مردم هم به شکل عمومی از امکانات بهتر و مناسب‌تری برای زندگی بهره‌مند خواهد شد. منظور امکاناتی است که دولت‌ها آن‌ها را به شکل عمومی در اختیار مردم قرار خواهد داد و اقشار متوسط و ضعیف جامعه بیشترین بهره را از این امکانات عمومی خواهند برد.

جالب است بدانید برخی تحقیقات نشان داده‌اند که شاخص GDP رابطه‌‌ مستقیمی با «امید به زندگی» انسان‌ها دارد. و این یعنی در کشورهایی که شاهد جهش تولید و افزایش ثروت بودند در ادامه، کیفیت زندگی شان بهبود یافته و انگیزه، عشق و توان بیشتری برای ادامه‌ی زندگی داشته‌اند. بررسی‌های انجام شده بر روی کشور‌هایی که شاخص تولید ناخالص داخلی بالایی دارند نشان دهنده‌ی این مدعاست. (2)
 
 
 
البته در رابطه با تولید ناخالص ملی باید به این نکته دقت داشت که نسبت جمعیت به این شاخص باید در نظر گرفته شود تا تفسیر درست‌تری از آن صورت گیرد.

مقایسه‌ تولید دو کشور با اختلاف جمعیت بسیار زیاد تنها در صورتی منطقی خواهد بود که میزان درآمد ماحصل از تولید به ازای هر نفر مقایسه شود.

بنابراین می‌توان اینطور بیان کرد که باید افزایش تولید برای بهبود معیشت مردم را بسیار جدی گرفت و برای کشورهایی که مشکلات اقتصادی متعدد دارند، تلاش عمومی برای شکل گیری جهش تولید یک امر الزامی است.
 

ضریب جینی چیست و چه چیزی را نشان می‌دهد؟

اصطلاح «ضریب جینی» سال‌ها است که به واسطه‌ی استفاده‌ مکرر سیاستمدارن در تریبون‌های عمومی به گوش مردم آشناست اما عموماً در بین افراد جامعه درک درستی از آن وجود ندارد. مردم نمی‌دانند که به طور مشخص این ضریب نشان دهنده‌ چیست و بالا و پایین رفتن آن چه معنایی دارد. از این‌رو ابتدا توضیحی راجع به این مفهوم خواهیم داد تا بعد از آن، کارکردش را در تشریح وضعیت اقتصادی یک کشور بیان کنیم.

ضریب جینی شاخصی برای اندازه‌گیری چگونگی توزیع درآمدها یا ثروت در بین مردم است. این شاخص نشان خواهد داد که مجموع درآمد‌های به دست آمده با چه نسبتی بین ثروتمندان و فقیران تقسیم شده است.

در نتیجه، چنین شاخصی نشان دهنده‌ی‌ فاصله‌ طبقاتی در یک کشور نیز خواهد بود. عدد ضریب جینی بین صفر تا یک (یا صفر تا صد درصد) خواهد بود.

صفر نشان دهنده‌ برابری کامل در بین طبقات اجتماعی و یک (یا صد) ، نمایانگر بیشترین اختلاف طبقاتی در بین مردم است. با این توضیح متوجه این نکته خواهیم شد که هرچه عدد ضریب جینی بزرگتر باشد شکاف طبقاتی بزرگ‌تری را نشان می‌دهد.

از طرفی ضریب جینی در طی سال‌های متمادی می‌تواند گویای چگونگی توزیع درآمدها در بین اقشار مختلف مردم باشد. اگر این ضریب با گذشت زمان پایین بیاید می‌توان نتیجه گرفت که سیاست‌های پولی و مالی به سمت توزیع عادلانه‌‌تر ثروت حرکت کرده است.

یکی از دیگر ویژگی‌های ضریب جینی مستقل بودن آن از شاخص‌های جمعیت، حجم اقتصاد و هویت افراد است. به این معنی که این شاخص‌ها تأثیری در معناداری ضریب جینی برای مفسران اقتصادی ندارند و در نتیجه استفاده از آن را برایشان راحت‌تر می‌کند. (3)
 

محدودیت‌های استفاده از شاخص ضریب جینی

با این حال ضریب جینی برای برخی مقاصد، نارسایی‌هایی هم دارد. به عنوان مثال شما نمی‌توانید ضریب جینی دو کشور را بدون در نظر گرفتن سیستم‌های توزیع ثروت در آن دو کشور با هم مقایسه کنید.

به عنوان نمونه ممکن است کشور (الف) ثروت را به شکل پول در بین مردم توزیع کند و کشور (ب) ثروت را در قالب‌های دیگر مانند سیستم درمان رایگان در اختیار مردم قرار دهد.

در نهایت کشور (ب) ضریب جینی بالاتری خواهد داشت چرا که ثروت را به شکل پارامترهای تعریف شده در ضریب جینی توزیع نکرده است.

از دیگر محدودیت‌های این ضریب می‌توان نادیده گرفتن تغییرات ساختاری جمعیت را برشمرد. مانند تغییر ترکیب سنی جمعیت که باعث افزایش ضریب جینی خواهد شد ولی لزوماً به معنای ساختار ناعادلانه‌ی توزیع ثروت نیست؛ چرا که طبیعتاً اکثریت جوان، درآمد کمتری نسبت به اقلیت مسن خواهند داشت. (4)

در یک جمع بندی برای این بخش می‌توان گفت ضریب جینی شاخصی مناسب در رابطه وضعیت نابرابری اقتصادی است ولی برای تحلیل دقیق‌ و جامع می‌بایست به شاخص‌های دیگر اقتصادی، سیاست‌های مالی، وضعیت اجتماعی و نکات دیگری از این دست توجه کرد.



رابطه‌ی جهش تولید، ضریب جینی و فاصله‌ی طبقاتی
تا اینجا عنوان شد که رشد تولید ناخالص داخلی یا به عبارت دیگر رشد تولید باعث رشد اقتصادی خواهد شد. مدل رشد اقتصادی بر اساس تولید بیشتر، در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم برای کشورهایی که درآمد سرانه و تولید ملی آن‌ها اندک بود در نظر گرفته می‌شد.

در عمل هنگامی که رشد اقتصادی مبتنی بر تولید بیشتر در کشور‌ها اتفاق افتاد، افزایش نابرابری نیز ناگزیر بود. در این مدل اقتصادی، نابرابری درآمد لازمه‌ی رشد اقتصادی بود چرا که اگر توزیع درآمدها به شکل برابر اتفاق می‌افتاد میل به مصرف در سطح عمومی کاهش می‌یافت و بنابراین انباشت سرمایه و ثروت برای کشور حاصل نمی‌شد.

این پیچیدگی از ویژگی‌های اقتصاد کشورهای در حال توسعه است. از طرفی میزان درآمد سرانه برای این کشورها کم است و نیاز به رشد اقتصادی بالا و در نتیجه افزایش تولید ناخالص داخلی دارند و از سوی دیگر می‌بایست نابرابری‌های درآمد در جامعه را کاهش دهند. بنابراین مقوله‌ی رشد اقتصادی از طرف تصمیم‌سازان و تصمیم گیران چنین کشورهایی آن‌هم در حال حاضر که توسعه پایدار مدنظر سیاستمداران کشورهاست بسیار با احتیاط دنبال می‌شود.

البته در سال‌های اخیر با مطرح و اجرایی شدن نظریه‌های جدید در ارتباط با توسعه اقتصادی، رشد اقتصادی به همراه کاهش نابرابری توزیع درآمد میسر شده‌اند.  
برزیل از اواخر قرن گذشته میلادی مسیر افزایش درآمد‌هایش را آغاز کرد و توانست با استفاده از الگوی اقتصادی مناسب، آرام آرام در کنار رشد اقتصادی، وضعیت توزیع درآمدها را بهبود بخشد.

در آمریکای لاتین الگوهای دیگری همچون آرژانتین و شیلی نیز وجود دارند. این کشوره‌ها نیز در چند دهه اخیر علاوه بر تجربه رشد اقتصادی، ضریب جینی را که یکی از شاخص‌های توزیع درآمد است تعدیل کرده‌اند. در کشور شیلی حمایت‌های دولت از دهک‌های پایین در کنار رشد اقتصادی و افزایش تولید باعث کاهش نابرابری درآمدها شد.

البته این کشور‌ها همچنان وضعیت مطلوبی در زمینه‌ی عدم نابرابری درآمدها ندارند و مسیری پر فراز و نشیب در پیش رویشان است  اما با این حال نمی‌توان دستاوردهای قابل توجهشان در این زمینه را نادیده گرفت. (5)

رابطه رشد اقتصادی و کاهش فاصله طبقاتی

ما‌حصل رشد اقتصادی، افزایش و انباشت سرمایه است. دولت‌ها می‌توانند با گرفتن مالیات از محل انباشت سرمایه و هزینه مناسب و صحیح آن در جهت رسیدگی به اقشار کم درآمد در کنار رشد اقتصادی، مسیر کاهش نابرابری توزیع درآمدها و در نتیجه کاهش فاصله‌ طبقاتی را برای جامعه شان به ارمغان آورند.

همچنین درآمدهای مالیاتی سرشار از این منابع باعث توسعه زیرساخت‌های ملی نیز خواهند شد. بهبود زیرساخت‌های عمومی مانند راه‌ها، حمل و نقل عمومی، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و ... که نفعشان متوجه همه افراد جامعه است.

درست است که جهش تولید و به تبع آن رشد اقتصادی منجر به چالش‌هایی در حوزه‌ی توزیع درآمدها می‌شود اما این را هم نباید نادیده گرفت که خدمات اجتماعی عمومی که دولت‌ها برای مردم و به خصوص به نفع قشر متوسط و فقیر انجام می‌دهند، نیازمند سرمایه است.

این سرمایه از دل همین رشد اقتصادی به دست می آید و به مصرف می‌رسد. کشورهایی که توان کمک به شهروندانشان برای زندگی باکیفیت‌تر را دارند و با استفاده از سیاست‌هایشان، شاخص‌هایی نظیر ضریب جینی را کاهش می‌دهند حتماً سرمایه لازم برای این‌کار را در اختیار دارند و این سرمایه بدون رشد اقتصادی محقق نمی‌شود.

اگر افزایش درآمد در کشوری ناشی از تولید مبتنی بر دانش نباشد آن وقت می‌بایست دولت آن کشور سرمایه‌های طبیعی خود مانند نفت، میعانات گازی، معادن و... را به صورت خام بفروشد تا بتواند از محل درآمدهای حاصل از آن به شهروندان خود خدمات برای زندگی بهتر را ارائه دهد. چنین نگرشی به دلایل مختلف نمی‌تواند ادامه یابد.

از جمله‌ این دلایل می‌توان موارد زیر را برشمرد:
 
  • ذخایر طبیعی سرمایه‌های کشور هستند و تا حد امکان نباید مستقیماً تبدیل به پول شوند و باید در صنایع زیردست مورد استفاده قرار گیرند تا به واسطه ارزش افزوده به ثروت بیشتری تبدیل شوند.
  • ورود بی رویه درآمدهای ناشی از خام فروشی منابع طبیعی باعث کم ارزش جلوه کردن کار، تلاش و دانش در سایر بخش‌های تولیدی می‌شود و بنابراین باعث ایجاد رکود می‌گردد.
بخش عمده‌ رشد اقتصادی می‌بایست از طریق تولید رقم بخورد. نگاه به تولید در عصر حاضر دیگر مانند گذشته نمی‌تواند صرفاً متوجه تولیدات کارخانه‌ای و مزارع و باغ‌ها باشد. بلکه تولید مبتنی بر دانش و در نهایت فرآوری محصولات و ایجاد ارزش افزوده قطعاً مهمترین روش دولت‌های در حال توسعه برای رشد تولید خواهد بود.

مسیر اقتصاد تولید محور با نگاه ویژه به تولیدات دانش بنیان راه حل مشکلات بسیاری از کشورهای در حال توسعه‌ای بوده که سال‌ها قبل مشکلات بسیاری گریبانگیرشان بود و امروز در عرصه‌های مختلف حرف‌های مهمی برای گفتن دارند.

به عنوان مثال کشوری مانند کره جنوبی با تجربه رشد اقتصادی و افزایش ثروت در سال‌های گذشته، امروز می‌تواند در حمایت از مردمش برای مقابله با بیماری کرونا حمایت‌های درمانی قابل توجهی را برای شهروندانش به ارمغان بیاورد.

 در بسیاری از کشورهای صاحب سرمایه چنین خدمات حمایتی‌ای برای شهروندان وجود دارد. امکاناتی که از شهروندان در مواقع بیماری، سالخوردگی، بیکاری و تنگ دستی حمایت خواهند کرد. این در نهایت باعث خواهد شد تا فشار فاصله طبقاتی بر قشرهای فقیر جامعه کمتر شود.


جمع‌ بندی و نتیجه گیری
افزایش تولید در کشور ما قطعاً راه نجات برای برون رفت از مشکلات اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی مردم خواهد بود. اما چنانکه عنوان شد نرخ رشد اقتصادی بالا به تنهایی باعث کاهش اختلاف طبقاتی و بهبود سطح زندگی اقشار فقیر نخواهد شد و دولت می‌بایست سیاست‌های حمایتی ویژه‌ای را برای تسهیل زندگی دهک‌های پایین اجتماع داشته باشد.

رشد اقتصادی ناشی از تولید به همراه کاهش اختلاف طبقاتی امکان‌پذیر است و اتفاقاً ثروت ناشی از تولید می‌تواند کیفیت زندگی اجتماعی ما را ارتقا دهد.

 نمونه‌های متعددی در سطح جهان برای مثال چنین پیشرفتی موجود هستند. از جمله کشورهای آسیای شرقی و کشورهای آمریکای لاتین. نکته حائز اهمیت نگاه ویژه به تولیدات مدرن و دانش بنیان، ارائه خدمات مبتنی بر ارزش افزوده و گذر از شیوه سنتی تولید است.

پی نوشتها
1. www.investopedia.com
2. www.ijsciences.com
3. www.laits.utexas.edu
4. www.corporatefinanceinstitute.com
5. www.worldbank.org