لزوم آموزش مدیران رسانه‌ای

احتمالا اولین اطلاعیه‌های عمومی و اولین روزنامه‌های چاپ شده تنها و تنها دارای کارکرد اطلاع رسانی بودند و کسی به فکرش هم خطور نمی کرد که این رسانه‌های کوچک روزی به ابزارهای قدرتمندی تبدیل شوند که بتوان با استفاده از آن‌ها افکار عمومی را در اختیار گرفت.

اما رفته رفته مشخص شد که مخاطبان و عموم جامعه در برخورد با برخی از اخبار و اطلاعات دارای واکنش‌های یکسانی هستند. این اتفاق به این معنی است که جامعه در حالت کلی در حال نشان دادن آن واکنش است.

حال اگر این واکنش مثبت باشد، جامعه رو به جلو می رود و اگر منفی باشد می تواند تبعات خاص خودش را داشته باشد. این واقعیت باعث شد که رسانه به قدرت خود پی ببرد و بداند که اگر بتواند غالبیت فکر جامعه را به سمت خاصی سوق بدهد، می تواند از آن استفاده ببرد.



بنابراین رسانه به نوعی جهت دهنده اصلی افکار عمومی یک جامعه محسوب می‌شود. حال دولت‌ها و سازمان‌های مختلف مسلما دوست دارند توده مردم را به سمتی حرکت بدهند که آن‌ها برنامه ریزی کرده اند. تا سال‌های سال این جهت دهی بیشتری رنگ سیاسی داشت و چندان کاربرد اقتصادی در آن مطرح نبود.

اما در چند سال گذشته و با افزایش استفاده از رسانه‌های اینترنتی، مسئله اقتصاد رنگ و بوی جدی تری پیدا کرد و این جا بود که شرکت‌ها و سازمان‌ها به خاطر این منفعت اقتصادی سعی کردند مخاطب را به هر طریقی بود به سمت اهداف خود جذب کنند و این یک بازی و جنگ اقتصادی بزرگ در دنیای امروز ما است.

نکته جالب این جاست که رسانه‌های دولتی و عمومی به خاطر داشتن دید سنتی و سیاسی خود نمی توانند مواضع اقتصادی رسانه‌های کوچک امروزی را درک کنند و از این رو عملا در این جنگ حضور ندارند و این در حالی است که عمده مخاطبان یک جامعه، مهره‌های این جنگ را ساخته اند.

از این رو می توان گفت که عدم موفقیت رسانه‌های دولتی و عمومی در جذب مخاطب، نه برنامه سازی و نه موضوعاتی مانند جذابیت است. بلکه این عدم موفقیت و این عدم توانایی جذب بیش از هرچیزی ناشی از نوع سیاست گذاری سنتی و نداشتن دید اقتصادی به موضوع است. (1)

رسانه سیاسی یا رسانه اقتصادی؟ مسئله این است

برای این که بتوانیم اهمیت آموزش مدیران رسانه ای در جهت محورهای اقتصادی را مورد بررسی قرار دهیم، ناچار به توضیح یک سوال بسیار مهم هستیم. آیا یک رسانه عمومی و مخصوصا دولتی باید هدف گذاری سیاسی داشته باشد و یا امروزه باید به سمت اقتصاد حرکت کند؟

با توجه به سخنان گفته شده در بالا و همچنین موضوع این مقاله می توان به سرعت پاسخ داد که امروز ما نیازمند رسانه‌های اقتصاد محور هستیم. اما این پاسخ نمی تواند اهمیت سیاست را برای ما کمرنگ کند. بنابراین بهتر است مقایسه‌ای اجمالی بین این دو مفهوم داشته باشیم.

در گذشته‌ای نه چندان دور اقتصاد کل در اختیار دولت قرار داشت و این دولت‌ها و حکومت‌ها بودند که تصمیم می‌گرفتند که چگونه آن را در جامعه جریان بدهند. از این رو تنها چیزی که برای آن‌ها اهمیت داشت نوع ایدئولوژی و سیاست گذاری آن‌ها بود که بیشتر از رسانه برای تاثیرگذاری آن بر جامعه استفاده می کردند.

اما با گذشت زمان و با ایجاد مفاهیمی مثل اقتصادهای خرد، کم کم تجارت و کسب و کار پای را از حد فراتر گذاشت و از محدوده کنترل دولت خارج شد. این اتفاق به این جا ختم نشد و امروز شاهد این موضوع هستیم که حکومت‌ها و دولت‌ها تحت تاثیر مسائل اقتصادی وارد بر جامعه در حال تصمیم گیری و سیاست گذاری هستند. به کلام بهتر این اقتصاد جامعه است که در حال تعیین سیاست‌های کلی است.

بنابراین یک دولت و حکومت باهوش سعی می کند اقتصاد را به دست بگیرد تا به واسطه آن سیاست را کنترل کند. این سخن، بینش و هدفی است که رهبر جمهوری اسلامی ایران چند سالی است سعی دارد به جامعه و دولت‌های مختلف القا کند.

ایشان چند سال گذشته را با نامگذاری مسائل مختلف اقتصادی سعی نمودند توجه مردم و به خصوص مسئولان را از سیاست به سمت اقتصاد معطوف کند.

از این رو رسانه های دولتی مانند صدا و سیما و روزنامه‌های کثیر الانتشار باید دیدگاه خود را از تاثیرگذاری سیاسی به سمت تاثیرگذاری اقتصادی حرکت بدهند و این موضوع را قبول کنند که آن دسته از رسانه هایی موفق‌تر هستند که دید اقتصادی و تجاری نسبت به رسانه دارند. (2)

لزوم حرکت رسانه به سمت اقتصاد

همانطور که می‌دانید مدیران، مهمترین افراد یک مجموعه هستند. این افراد با استفاده از ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند باید بتوانند سیاست‌های کلی مجموعه و حرکت اصلی گروه را مشخص کنند. از طرفی دیگر راه ارتباطی کل مجموعه با مجموعه‌های بالاتر و یا سایر گروه‌ها، مدیر آن مجموعه است. بنابراین نوع برخورد و کنش و واکنش وی می تواند تاثیر بسزایی در آینده گروه داشته باشد.

با این تعریف کلی از شخصیت مدیر در یک گروه، می توان حدس زد چرا رسانه‌های ملی و دولتی ما بیشتر سمت و سوی سیاست قرار دارند و توجه خاصی به اقتصاد ندارند. علت این موضوع این است که این دسته از مدیران تجربیات و تخصص‌های بالای سیاسی دارند و جریان سازی‌های سیاسی را به خوبی می شناسند. این تخصص خواسته یا ناخواسته بر طرز تفکر مجموعه تاثیر می گذارد.

از طرفی در بالاتر ثابت کردیم که موضوع اقتصاد بالاتر از موضوع سیاست قرار می گیرد و به نوعی کنترل کننده سیاست‌های کلان جامعه است. این تغییر حرکت از سوی سیاست به اقتصاد توسط رهبر جمهوری اسلامی ایران به درستی صورت گرفته است. حال رسانه به عنوان نقش تعیین کننده و ابزاری قدرتمند در دست حکومت و دولت باید در این مسیر قدم بگذارد و پافشاری بر سیاست‌های گذشته نمی تواند مشکلی را حل کند.



حال در برابر این مشکل، می توانیم دو نوع واکنش تعیین کنیم:
 
1.مدیران اقتصادی را جایگزین مدیران سیاسی کنیم
این اتفاق مسلما می تواند تاثیر بسیار زیادی بر روند سیاست گذاری رسانه داشته باشد اما باید به این نکته نیز توجه کرد که تغییرهای ناگهانی و بنیادین همیشه دارای درصدی تخریب هستند و از طرفی مدیران فعلی دارای تجربه‌های گرانبهای مدیریتی هستند که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت. این تعویض‌های مدیریتی می تواند به عنوان یک هدف بلند مدت و برنامه طولانی مدت اجرا شود.
 
2.مدیران فعلی با مفاهیم اقتصادی و رسانه اقتصادی
اما در شرایط فعلی به نظر می آید که به جای تعویض‌های مدیریتی و ایجاد تغییرات مدیریتی این فرصت را برای مدیران ایجاد کرد که آن‌ها بتوانند طرز تفکری جدید با محوریت اقتصاد در راستای برنامه‌های کلان کشوری مانند جهش تولید پیدا کنند. این برنامه می تواند به عنوان کوتاه مدت پاسخ خوبی بدهد. (2)
 

مزیت‌های آموزش مدیران رسانه‌ای در جهت اقتصاد کلان

همانطور که در بالا گفته شد تعویض‌های مدیریتی با این که می تواند مشکلات را حل کند اما عملی کردن آن نیاز به زمان بیشتری دارد. در این زمان رسانه‌ها مانند صدا و سیما باید با داشتن یک نگاه چند ساله شروع به تربیت مدیران اقتصادی بکنند تا در زمان مقتضی آن‌ها را وارد عرصه مدیریتی نمایند.

اما در حال حاضر مدیرانی که در راس امور قرار گرفته اند خود یک سرمایه محسوب می شوند. از این رو از دست دادن آن‌ها می تواند ضرر جبران ناپذیری به پیکر اصلی سازمان و گروه بزند. بنابراین اولین و بزرگترین مزیت آموزش مدیران رسانه ای فعلی این است که آن‌ها را برای سازمان و گروه حفظ می کند.

از طرفی دیگر این آموزش‌ها باعث می‌شود رسانه راه درست خود را شروع کند و منتظر تعویض مدیران در چند سال آینده نباشد. چرا که مفهوم زمان در اقتصاد بسیار مهم است و اولین فاکتور رعایت یک سیاست اقتصادی این است که به زمان اهمیت بدهیم.

بنابراین بهتر است سریعتر رسانه‌ها با ایجاد انواع فضاهای آموزشی فشرده، مدیران را وادار به تغییر رویه کنند. این فرایند تغییر رویه از سیاست به اقتصاد می تواند فرصت مناسبی برای تربیت مدیران اقتصادی بعدی به رسانه بدهد. (3)

از طرفی وقتی بخواهیم بک تغییر بنیادی را در رسانه یا هر گروه و مجموعه‌ای ایجاد کنیم، اگر این تغییر ناگهانی صورت بگیرد مخالفت‌ها و نیروهای منفی بسیاری از دل گروه رشد می کند. این اشتباهی است که چند سال گذشته مدیران ارشد در سازمان صدا و سیما رقم زدند. آن‌ها به دنبال تغییر جهت مثبت بودند اما این تغییر را با شتاب بسیار بالا و بدون در نظر گرفتن شرایط فعلی سازمان انجام دادند که در نهایت نه تنها به نتیجه مثبتی ختم نشد بلکه سازمان را وارد یک بحران تازه کرد. 

به‌جز همه این موارد اگر بخواهیم از دیدگاه مخاطبان به رسانه نگاه کنیم، امروز رسانه هایی از بقیه پیشی گرفته اند که به اقتصاد خرد یا همان تجارت های کوچک اهمیت داده‌اند؛ به نوعی که فضای مجازی تریبون را به دست خود مخاطب داده است. اینجاست که یک مدیر آموزش دیده می تواند این روند را به سوی درست آن هدایت کند. (1) و (3)


جمع بندی و نتیجه گیری
ما در این مقاله سعی داشتیم ابتدا مفهوم رسانه را به عنوان یک ابزار بیان کنیم. ابزاری که می تواند حرکت کلی جامعه را مشخص کند. این ابزار امروزه عصای دست و کمک کننده اصلی دولت‌ها و حکومت‌ها محسوب می‌شود.

حال به نظر می رسد اگر این ابزار مطابق سیاست حکومتی رفتار نکند، جامعه نیز نمی تواند در جهت درست قدم بردارد و سیاست‌های اتخاذ شده از سمت حکومت و دولت بر جای درست نخواهد نشست. این تعارضی است که در سال‌های گذشته بین سیاست‌های حکومتی و رسانه‌ای اتفاق افتاده است.

رهبریت با اتخاذ سیاست‌های اقتصادی به خوبی قدرتمندی اقتصاد نسبت به سیاست را تشخیص داده است و می‌داند که راه کنترل و قدرت سیاسی از اقتصاد می گذرد. اما مدیران رسانه ای که اغلب فعالان سیاسی هستند، هنوز بر دیدگاه گذشته خود پافشاری می کنند و بیشتر سعی می کنند بحث‌های سیاسی را به شکل‌های مختلف در رسانه‌های جریان بدهند. همین تعارض باعث شده است که جامعه روند درستی از رسانه نگیرد و رسانه نتواند یک تجمیع خوبی از تفکر عمومی داشته باشد.

همین امر مفهوم تغییر مدیران به سمت مدیران اقتصادی را مطرح می کند. اما این اتفاق نیز نیازمند زمان است و تغییرات ناگهانی می تواند اثرات مخرب بسیاری داشته باشد. تمام این مفاهیم ما را به مفهوم آموزش مدیران رسانه‌ای و لزوم اجرای آن می رساند.  چرا که اولا می توان به واسطه آن به تدریج رسانه را با حکومت هم سو کند و این می تواند تفکر عمومی را به یک تجمیع درست برساند و از سوی دیگر این فرایند فرصت تربیت مدیران اقتصادی را در اختیار رسانه می گذارد تا تغییرات بنیادین خود را در مرور زمان و به صورت تدریجی و بدون از دست دادن وقت انجام دهد.

پی نوشتها
  1. www.cliffsnotes.com
  2. www.scielo.org.co
  3. www.gzt.iletisim.marmara.edu.tr