رکن اصلی اعتقادات و باورهای هر مسلمان بر اساس فرهنگ قرآنی، توحید است. کتاب وحی جامعه بشری را به سمت توحید فرا خوانده و از مسلمانان هم می خواهد که همگی به ریسمان توحید متمسک شده، از تفرقه بپرهیزند.[1] این بدان معنا است که اگر ملت اسلامی همگی در موضوع توحید، هم سو شوند، تفرقه در میان آنان روی نخواهد داد. بنابراین یکی از آثار اجتماعی توحید، در وحدت جامعه اسلامی نمایان می شود و به هر میزان که مسلمانان در باور توحیدی و اعتقاد الهی خود رشد نمایند، بایستی به طور طبیعی منازعات کمتری در میان آنان روی دهد و روابط سالم تری داشته باشند. البته این بدان معنا نیست که هر مذهب از مذاهب اسلامی، از مقدسات خود تنزل نموده و از باورهای خود دست بکشند و خود را فارغ از آن چه که در مذهب خود به عنوان ارزش انگاشته شده، بدانند. بلکه به معنای آن است که در رویکرد اجتماعی خود، بر اساس باور توحید، نگاه کلانی را مد نظر داشته باشند و امت اسلامی را به مثابه یک پیکره واحد بیانگارند تا از تبعات تنوع مذاهب مصون بمانند.
 
 
 
این در حالی است که در تاریخ اسلام و تاریخ معاصر و شرایط فعلی جهان اسلام، شاهد هستیم که منازعات مذهبی فراوانی میان مسلمانان شکل گرفته و این کشمکش ها حتی تا نا امنی، جنگ و خونریزی هم کشیده شده است. این اختلافات بلافاصله بعد از رحلت رسول خدا آغاز گردید و شکاف های اجتماعی متعددی در جامعه اسلامی پدید آورد. البته تمامی اهل بیت رسول خدا، «وحدت» را به عنوان یکی از مهم ترین اولویت های اجتماعی خود لحاظ نموده و در مسیر تحقق آن، فداکاری های فراوانی نمودند؛ تا درخت نوپای دین سالم مانده و جریان اسلام ناب محمدی، تا انتهای تاریخ استوار بماند. ایشان با وجود آن که بر جایگاه سیاسی و اجتماعی خود تاکید می ورزیدند، حفظ وحدت جامعه اسلامی را نیز مد نظر داشتند.
 
به طور کلی می توان نقش و آثار وحدت اسلامی در پایان دادن به منازعات مذهبی را در امور ذیل لحاظ نمود:
 

1 . نقش وحدت در زیست مسالمت آمیز مسلمانان

در تمام کشورهای اسلامی، گروه های مختلفی از پیروان هر کدام از مذاهب اسلامی وجود دارند. هرچند درصد این گروهها در هر کشور به میزان متفاوتی خاصی است و بر همان مبنا، اقلیت و اکثریت مذاهب موجود مشخص می شوند.
 
در جوامعی که چند گانگی مذهبی وجود دارد، وحدت میان مسلمانان می تواند نقش مهمی در عدم ایجاد منازعات مذهبی و زیست مسالمت آمیز مسلمانان داشته باشد. وحدت باعث می شود که مسلمانان در کنار یکدیگر حیات داشته و نگاه دشمنانه به یکدیگر نداشته باشند؛ بلکه خود را ملتزم به رعایت امور دینی نسبت به پیروان سایر مذاهب بداند. هم چنان که امامان معصوم به نماز در مساجد آنان، رسیدگی به امور تدفین اموات آنان و عیادت از بیماران آنان امر نموده اند.[2] این بدان معنا است که تفاوت مذهبی نبایستی باعث شکاف اجتماعی شده و زیست جمعی مسلمانان را مختل نماید. بلکه بایستی پیروان هر کدام از مذاهب اسلامی، نسبت به سایرین مسئولیت پذیری داشته و خود را نسبت به آنان در بسیاری از وظایف دینی وظیفه مند بداند. در حقیقت فرهنگ اسلامی با لحاظ این نکته که وجود اختلاف مذهبی، یک امر محتمل در هر جامعه دینی است، شرایط اجتماعی آن را پیش بینی نموده و ضوابط مشخصی را برای این شرایط در نظر گرفته است.
 
تقیّه نیز که رفتاری مستند به آیات وحی است،[3] به عنوان الزام دیگری در این بخش شناخته می شود. یکی از ابعاد این هنجار، حفظ وحدت، جلوگیری از منازعات مذهبی و پیشگیری از خونریزی های بی ثمر در میان مذاهب اسلامی است. در واقع هنگامی که جهاد، شهادت طلبی و مبارزه مسلحانه موضوعیت نداشته باشد، پیروان مذاهب اسلامی موظف هستند که نوع خاصی از تظاهر را در رفتار خود بروز دهند تا از ایجاد حساسیت و تعارض دینی و یا مذهبی جلوگیری نموده و اسباب خونریزی را ایجاد نکنند. بنابراین تقیّه، با آن که در شرایط مطلوب اجتماعی روی نمی دهد، اما اصل مهمی را در روابط اجتماعی لحاظ می دارد که هم بعد درون مذهبی دارد و هم از بعد برون مذهبی برخوردار است. حتی ممکن است در شرایطی، تقیه ناظر به حفاظت از جان نباشد، بلکه تنها ناظر به همان زیست مسالمت آمیز بوده باشد و در واقع، از تنازع بیجا و بی مورد جلوگیری نماید.
 
 
 
هنجار دیگر ناظر به زیست مسالمت آمیز، آموزه خوش اخلاقی در فرهنگ اسلامی است. مسلمانان بایستی توجه به این نکته داشته باشند که همچنان که توحید، نیمی از دین شمرده شده است،[4] خوش اخلاقی نیز نیمی از دین معرفی شده است.[5] برآیند این دو گزاره حدیثی آن است که نصف دین انسان را نوع عملکرد او در بندگی با خداوند متعال تعیین می کند و نیمی دیگر از آن به وسیله حسن ارتباط و تعامل سازنده او با مردم معنا می یابد. بر این اساس، اگر رفتار انسان در حریم اجتماعی تا سر حد ممکن بر مبنای خوش اخلاقی و پرهیز از بداخلاقی شکل نگیرد، نیمی از مذهب که تمام مؤمنان دغدغه آن را دارند تأمین نخواهد گردید.
 
ممکن است برخی از پیروان مذاهب احساس کنند که لازم است یک آموزه جزئی الزامی و یا یک آموزه غیر الزامی در فرهنگ مذهبی خود را بسیار مورد توجه قرار داده و با تمام توان بر آن اصرار داشته باشند. در حالی که اگر بر اثر غفلت از آموزه های کلانی مثل خوش اخلاقی، وحدت میان مذاهب اسلامی را در نظر نگیرند، باعث می شوند با بداخلاقی اجتماعی، پیروان سایر مذاهب اسلامی را مکدر از این عملکرد خود سازند. غفلت از آموزه های کلان زمینه ساز ایجاد منازعات مذهبی شده و پیامدهای بعدی را به دنبال خواهد داشت.
 
بنابراین همچنان که یک مسلمان در هر مذهبی که باشد بایستی نسبت به لوازم ایمانی در مذهب خود پایبند باشد، بر اساس همان لوازم ایمانی، بایستی به نوع مواجهه و تعامل خود با جامعه اسلامی و کسانی که با او در بسیاری از آموزه ها مشارکت دارند دقت نماید تا هم مذهب محفوظ بماند و هم آموزه های دینی به نحو کامل تری اجرایی گردد.  
 

2 . نقش وحدت امت در احترام به مقدسات مذهبی

هر کدام از مذاهب اسلامی، در بخشی از باورها و رفتارهای خود با مذاهب دیگر اشتراک داشته و در برخی نیز افتراق دارند. این افتراقات در مباحث کلامی و عقیدتی قابل مشاهده است؛ در ارزش ها و گرایش ها به شخصیت های مختلف اسلامی دیده می شود و نیز در رفتارها و آداب شرعی نیز جاری است. در این وضعیت، طبیعی است که باور به یک  موضوع در مذهبی از مذاهب اسلامی وجود داشته باشد و در مذهبی دیگر، نباشد. یک مذهب بر مبنای فقهی خود به حکمی شرعی پایبند باشد و مذهبی دیگر نباشد.
 
 
 
نقشی که اصل وحدت در این بعد ایفا می کند آن است که مسلمانان درک می کنند که همان گونه که مقدسات خود برایشان ارزشمند و قابل احترام است، در رویکردی متقابل بایستی به مقدسات سایر مذاهب نیز احترام بگذارند و از هر اقدامی که این مسئله را مخدوش می سازد، بپرهیزند. برخی شخصیت­ های تاریخ اسلام برای برخی مذاهب اسلامی، ارزشمند بوده و در بخشی از باور آنان جای دارد؛ اما برای برخی دیگر چنین نبوده و حتی ممکن است نسبت به آنها تنفر داشته باشند. اما این احساسات درونی در شرایطی که وحدت به عنوان یک اصل لحاظ گردد، اجازه نخواهد داد که رفتار و گفتار تنش زایی در میان مذاهب اسلامی بروز پیدا کند.
 

3 . نقش وحدت در انزوای جریان های ضد وحدت

در جامعه اسلامی هرچه وحدت پررنگ باشد و ارزش آن برای همگان روشن گردد، باز هم گروه هایی وجود دارند که تحت تاثیر تعصبات نابجای مذهبی، یا فریب خورده از القائات ضد دینی دشمنان، سر سازگاری با مذاهب دیگر نداشته و بنای بر مخاصمه و منازعه با تمامی افراد از سایر مذاهب اسلامی داشته باشد. این مسئله آن گاه حاد می گردد که اینان، هر گونه سخن از وحدت و لزوم تقریب مذاهب اسلامی را با عنوان وادادگی مذهبی، تعطیلی مذهب و کوتاه آمدن از مقدسات مذهبی معنا می کنند و اساساً افرادی را که رویکردی متفاوت از آنان دارند، لا مذهب می شمارند.
 
 
 
اما اگر در جامعه دینی، اصل وحدت به عنوان گفتمان غالب در آید و برای عموم افراد جامعه، باورپذیر گردد، جریان های معارض وحدت به حاشیه رفته و در انزوا قرار خواهند گرفت و همگان آنان را به عنوان اقلیّتی، به دور از نگاه کلان و جامع وحدت گرایانه، خواهند شناخت. برای مثال اگر میان همه اهل سنت و شیعیان، موضوع وحدت به نحو منطقی و دینی تفهیم شده باشد، گروه های سنّی و شیعه که خلاف این نگاه کلان حرکت می کنند، نمی توانند عرصه عرض اندام در جامعه یافته و به صورت طبیعی کارکرد تفرقه افکنانه و اختلاف انگیزانه خود را از دست می دهند. آنگاه یا باید به جریان عمومی وحدت بپیوندند و یا از مسیر جامعه اسلامی منحرف گردند و سنگ جدایی بزنند. اما آن چه مهم است آن که وحدت به افرادی از این دست، مجال نمی دهد تا به یکپارچگی  و همبستگی جامعه ایمانی ضربه زده و با کوته بینی و کج اندیشی خود، پیکره مسلمانان را مجروح سازند.
 

پی‌نوشت:
[1] . آل عمران 103
[2] . الاصول السته عشر ص 327.
[3] . آل عمران 28
[4] . التوحید صدوق ص 68
[5]  . خصال ج 1 ص 30