اشاره

همانگونه که بدن انسان برای شادابی و ادامه حیات نیاز به همسازی و همکاری ارگانهای مختلف جسمی دارد و بدون آن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، جامعه اسلامی نیز به عنصر وحدت و همدلی اعضاء و اجزاء پیکره جمعیت اسلامی، چنین نیازمندی را دارد؛ زیرا با وحدت و همدلی است که جامعه اسلامی شاداب و شکوفا گردیده، به حیات پر برکت خویش ادامه می دهد، طمع دشمنان قطع، تولید علم بر اساس کتاب و سنت صورت می گیرد، مدینه فاضله شکل گرفته، عدالت که گم شده بشر در طول تاریخ بوده است، پیاده می گردد، مسلمانان به عزت و سر افرازی می رسند، و از همه مهمتر زمینه برای رشد و تعالی انسان ها در همه زمنیه ها آماده و مهیا می گردد. اگر به وحدت توجه نشود، و راهکارهای مناسب سنجیده و پیاده نگردد، قطعا نیروهای توانمندی که در بستر جامعه توحیدی شکل می گیرد، نه تنها به شکوفایی نمی رسد، بلکه هدر رفته و بعضا در جهت تخریب خود که تضعیف جامعه اسلامی باشد، اقدام می نمایند.
 
با توجه به این نکته وقتی تاریخ امت اسلامی را به دقت می نگریم، در می یابیم که در همه ادوار شخصیت های آگاه و دلسوز در میان پیروان مذاهب اسلامی بوده اند که تمام سعی و تلاش شان وحدت امت اسلامی بوده و در راه تعامل با طرف مقابل و ایجاد زمینه وحدت تلاش های طاقت فرسا نموده اند، این تعامل را ما در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی و عملی مشاهده می نماییم.
 
تعامل نظامی را ما در تاریخ بین پیروان مذاهب زیاد داریم، نمونه قدیمی شان، جنگ و نبرد دلیرانه مسلمانان با صلیبی ها هست که در آن سردار رشید اسلام «سیف الدوله» شیعی و«ابوفراس» شیعی در کنار سرداران شجاع و دلیر دیگر از اهل سنت در مصاف با دشمنان اسلام مردانه جنگیدند و عزت و شکوه آفریدند. نمونه موجود دیگر این گونه تعامل را ما در دوران جهاد و مقاومت مردم افغانستان به وضوح دیدیم که در مدت افتخار آمیز جهاد و مقاومت مردم این سرزمین از همه مذاهب در جبهه واحد و در کنار هم با اتحاد و برادری جهادشان را به سررسانیدند. و نمونه دیگر و عینی آن جهاد و مقاومت مردم لبنان و فلسطین است که ما شاهد روح اخوت و برادری و تعامل پیروان مذاهب در برابر اشغالگران در این خطه هستیم. در این راستا سخن زیاد است و از آنجایی که موضوع این نوشتار تعامل علمی بین علمای مذاهب اسلامی است، بحث را متمرکز به این بخش می نماییم.

 

تعامل در آموزش

استفاده عالمان شیعه و سنی از محضر یکدیگر در طول تاریخ تمدن اسلامی وجود داشته و این مسئله سبب برکات زیادی بوده است، شماری از عالمان شیعه و سنی مدت طولانی در محضر درس عالمی از فرقه رقیب و مخالف، به بهره برداری علمی پرداخته اند. بهره برداری علمی حوزه های علمی و دینی خصوصأ حدیثی از قدیم الایام حتی در عصر امامان معصوم (علیهم السلام) امر معمول و رایج بوده است.
 
شمس الدین محمد مکی معروف به شهید اول برای آموزش و آشنایی با متون علمی و حدیثی اهل سنت، به مصر رفت و از محضر عالم برجسته اهل سنت، محدث و شارح حدیث، علامه شمس الائمه کرمانی استفاده نمود و از محضر استاد اجازه نامه دریافت کرد.
 
شهید اول از دانشمندانی است که در فن درایت و حدیث شناسی روحیه تعاملی دارد، این نوع رویکرد را به وضوح می توان در مقدمه کتاب گرانسنگ «ذکرى الشیعه» مشاهده نمود. تعریف هایی که ایشان از انواع حدیث بیان نموده روشن گر تعامل و همفکری او با محدثان اهل سنت است.
 
شهید ثانی زین الدین جبل عاملی چون شهید اول از روحیه تعاملی در مسائلی علمی با علمای مذاهب برخوردار بوده، او در ۴۲ سالگی با آنکه به درجه اجتهاد رسیده و مجتهد مسلم بود، در عین حال بسیاری از کتاب هایی که در حوزه مذاهب دیگر تدوین یافته و به عنوان متون درس نامه مطرح بودند، استفاده نمود، او در این راستا «الفیة ابن مالک» و شروح آن، متون تفسیری، چون تفسیر بیضاوی و متون حدیثی همچون صحیح بخاری، صحیح مسلم، شاطبیه و شروح آن را از عالمان مصر فرا گرفت، او قرآن را با قرائت گوناگون از علمای مصر فرا گرفت، و نزد عالم برجسته حنفی شمس الدین طولون، صحیح بخاری و مسلم را فرا گرفت و از او اجازه روایت صحیحین را دریافت کرد.
 
شهید اول و ثانی با اعتقاد به این حقیقت که معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با استفاده از منابع و متون مذاهب فقهی، کلامی و تاریخی، میسر می شود و تمسک به بیان امیر المومنین (علیه السلام) برای بهره وری و علمی و غنا بخشیدن به آثار خود همواره همواره در تعامل نزدیک با عالمان اهل سنت بودند.
 

کتاب های مشترک

نمونه دیگر تعامل بین علما و دانشمندان شیعه و اهل سنت را می توان در تدوین کتاب های علمی مورد کنکاش و جستجو قرار داد، که نمونه های فراوان وجود دارند اما اسقصاء، تبیین و بررسی همه آنها محال و فرصت دیگر را طلب می کند، آنچه در این نوشتار کوتا می آید، قطره ای است از دریا است.

 
تجرید الاعتقاد محور تعامل علمی
وقتی جناب خواجه نصیرالدین طوسی [سرزمین طوس ناحیه ای از خراسان بزرگ است که خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخ ساز بوده است. در جغرافیای قدیم، طوس از شهرهای مختلفی چون «نوقان»، «طابران» و «اردکان» تشکیل شده بود و قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در حوالی شهر «نوقان» و در روستایی به نام «سناباد» قرار داشت که پس از توسعه آن، امروز یکی از مجله های شهر مشهد به شمار می آید. گویند زمانی «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» که از بزرگان و دانشمندان قم بوده و در روستای «جهرود» از توابع قم زندگی می کرد. به همراه خانواده و به شوق زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم شد و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محله های شهر طوس، مسکن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال ۵۹۷ قمری به هنگام طلوع آفتاب، سپیده از خنده شگفته شد و درخشنده ترین چهره حکمت و ریاضی در قرن هفتم، پابه عرصهى و جود نهاد. پدر با تفال به قرآن کریم نوزاد را که سومین فرزندش بود «محمد» نامید. او بعدها کنیه اش، «ابوجعفر» گشته به القابی چون «نصیر الدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه) شهرت یافت..] خواجه نصیرالدین طوسی کتاب ارزشمند تجرید الاعتقاد را به رشته تحریر در آورد، کلام بیش از نود در صد متحول گردید و رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه متکلمین اعم از اشعری [اشاعره نامی است برای پیروان ابوالحسن اشعری( 260 - 324 هجری قمری) اما ابوالحسن اشعری، در صدد یافتن راهی میان روش افراطی معتزله در استفاده از عقل و تفریط گرایی در عقل از سوی اهل حدیث بود. در سده دوم هجری، این دو جریان فکری در امت اسلام رو به گسترش و در تقابل با یکدیگر بودند: جریان اول، بر عقل به عنوان منبع مستقل برای عقاید و نیز روش برای دفاع از اسلام تأکید می گردد و در به کار گیری آن به افراد می گرایید. از سوی دیگر، جریان دوم منکر هرگونه استفاده از عقل در عقاید بود وظواهر نقل را بدون هر گونه تحلیل و تفکر، بعنوان تنها ملاک و مدرک در معارف دینی اعلام می کرد. در گیر و دار مبارزه این دو جریان فکری، مذهب اشعری در اوایل سده چهارم هجری، در پوشش دفا از عقاید اهل حدیث و عمل به منظور تعدیل این دو جریان و نشان دادن راه میانه و معتدل و موافق با عقل و نقل پا به میدان گذاشت.] و معتزلی [معتزله یکی از مذاهب کلامی اهل سنت است که در دوران حکومت اموی پدید آمد و باعث شد که فضای فکری عالم اسلام برای مدت طولانی در دوران خلافت عباسی به آن مشغول شود. دانشمندان علم کلام و تاریخ در زمان ظهور این فرقه اختلاف نظر دارند، گروه از آنان معتقدند که ابتدای ظهور این اندیشه در میان گروه از اصحاب بوده، ولی بیشتر دانشمندان به این باورند که سر سلسله متعزله، واصل بن عطاست، و او از جمله کسانی بود که در مجلس درس حسن بصری همان مسئله ای که در همان دوران ذهن ها را به خود مشغول ساخته بود، یعنی مسئله مرتکب گناه کبیره، مطرح شد و اصل در مخالفت با حسن بصری گفت: من معتقدم که صاحب گناه کبیره نه مؤمن مطلق است و نه کافر مطلق، بلکه در جایگاه میان این دو قرار دارد، سپس از مجلس حسن بصری کناره گرفت و برای خود در مسجد، مجلس دیگری ترتیب داد. علت برگزیدن نام معتزله برای این فرقه از دید کسانی که منشأ پیدایش این فرقه را کناره گیری (اعتزال) واصل از مجلس درس حسن بصری می داند، شروع این گرایش بر می گردانند، ولی برخی شرق شناسان معتقدند آنان از آن جهت معتزل نامیده می شدند که با تقوا و پارسا بودند و به بساط زندگانی دنیا بی اعتنایی می کردند، واژه معتزله بدین معناست که هرکس این واژه را داشته باشند، اهل زهد در دنیا بوده است. ولی حق آن است که تمام منسوبان به این فرقه آن گونه که این شرق شناسان گفته اند، نبوده اند، بلکه برخی از آنان پرهیزگار و گروه دیگر متهم به گناه، برخی نیکوکار و برخی گناه کار بوده اند..] پس از تجرید همه متکلمین اعم از اشعری و معتزلی از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی رفت. مثلا کتابهای مواقف و مقاصد و شروح آنها همه رنگ تجرید را به خود گرفته اند. و پس از تألیف این کتاب ارزشمند اعم علمای شیعه و اهل سنت به این متن توجه داشته است. و تا جایی که یکی از علمای بزرگ اهل سنت جناب علی بن محمد قوشچی[علی بن محمد سمر قندی قوشچی، معروف به ملاعلی قوشچی، صاحب شرح معروف بر تجرید خواجه نصیر الدین طوسی، قوشچی هم متکلم بوده و هم ریاضی دان. زیج الغ بیک را که قاضی زاده رومی(استادش) و غیاث الدین جمشید کاشانی (نابغه ریاضی دان شروع کرده بودند و موفق به انجام آن نشده بودند، قوشچی به امر الغ بیک بن شاهرخ بن امیر تیمور - اگر خود ریاضی دان ماهر و استاد قوشچی بود- به پایان رسانید. به تبریز و عثمانی سفر کرده و در عثمانی اقامت کرده و در همان جا در سال ۸۷۹ در گذشته است. از شرح قوشچی بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی از کتبی است که همواره مورد توجه فضلا بوده و حواشی و تعلیقات فراوان بر آن زده شده است. شرح قوشچی در تاریخ فلسفه الهی نقش فعالی داشته اشت..] جناب علی بن محمد قوشچی بر این کتاب شرح مفصلی نوشته است.

 
توجه به دیدگاه طرف مقابل
گویا طبق نظر ابوالحسن اشعری رئیس مذهب کلامی اشاعره، «وجود» مشترک لفظی است. و جناب امام راضی متوفی ۶۰۶ در «مباحث المشرقیه» این قول را به امام ابوالحسن اشعری نسبت داده و آن را رد نموده است، پس از ایشان قاضی عضدایجی صاحب «مواقف» و تفتازانی در «شرح مقاصد» و خواجه نصیرالدین طوسی در «تجرید الکلام» و قوشچی در «شرح قوشجی بر تجرید» و فیاض لاهیجی در «شوارق الا لهام» و علامه حلی در «شرح تجرید» و همچین ملا صدرا در «اسفار اربعه» تا برسد به «شرح منظومه حاجی سبزواری» همگی به همان روش امام فخر و مطابق نظری که او در ابتداء داده از یکدیگر نقل، و قول به اشتراک لفظی را به اشعری نسبت داده و رد کرده اند. (1)
 
بنابر این اکثر کتابهای قابل توجه و منبع، چه در حوزه شیعه و چه در حوزه اهل سنت بر دیدگاه های علمای بزرگ نظر و توجه داشته است، بعضا با دلایل بررسی و رد نموده اند و چه بسا مواردی که تأیید و از آن استفاده نموده اند.
 
اشارات و محاکمات
وقتی که جناب شیخ الرئیس ابوعلی سینای بلخی(شیعه) کتاب ارزشمند «الاشارات و التنبیهات» را نوشت جناب فخر رازی (سنی اشعری) بر این کتاب شرح مفصل نوشت و خیلی بر صاحب متن ایراد گرفت، سپس جناب خواجه نصیرالدین طوسی (شیعه) آمد شرح دیگری بر کتاب اشارات نوشت و نظرات جناب فخر رازی را رد نمود و دیدگاه و نظرات شیخ الرئیس ابوعلی سینا را تأیید کرد، سپس قطب الدین راضی (سنی) نظر به دو شرح یاد شده کتابی بنام المحاکمات» را به رشته تحریر در آورد. [فخر رازی شهرت فوق العاده ای دارد و خواجه نصیر هم شهرت خیلی زیاد تری. بعد از صد سال -و شاید کمتر- مردی بنام قطب الدین رازی که واقعا هم مرد عالمی است، کتابی نوشت بنام محاکمات و در آن، میان فخر رازی و خواجه نصیر الدین محاکمه کرده است و زحمت هم کشیده است. کتاب خوبی هم هست و حد اقل اگر از حرف های فخر رازی بالاتر نباشد، کمتر نیست و در سطح حرف های دیگران است. کتاب را نوشت و پیش پادشاه وقت برد. گفت: چه نوشته ای؟ گفت: محاکمات. گفت: محاکمه میان چه کسانی؟ گفت: فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی (لابد آن وقت قطب الدین رازی طلبه ای بوده) گفت: «تو کی هستی که بخواهی میان این دو بزرگوار محاکمه کنی؟! چوب بیاورید!» پاداشی که به بیچاره داده اند این بود که یک چوب حسابی به او زدند.]
 
می بینیم در این فرایند مبارک، این تعامل علمی دقیق و حساب شده حاکم است که نتیجه این تعامل مثبت جز تولید علم نمی باشد.

 
کتاب المراجعات
کتاب گرانسنگ «المراجعات» که به قلم توانای دو شخصیت تراز اول جهان اسلام، یعنی سید شرف الدین عاملی و جناب سلیم بشری مفتی بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر در مصر تدوین یافته یکی دیگر از مصادق تعامل دانشمندان شیعه و اهل سنت در تولید علم و دانش در جامعه اسلامی می باشد. بحث این نیست که نتیجه این گفتگو به کجا می انجامد؟ و چه می شود؟ بلکه صرف این گونه مکاتبات عالمانه و مؤدبانه که سرشار از محبت و اخوت اسلامی است، موجب بوجود آمدن فضای تفاهم و شناخت از عقاید و باورهای همدیگر است که بسیار مهم و سرنوشت ساز است، قطعة روح برادری و همگرایی را در دلها زنده می کنند.
 

استادی و شاگردی

یکی از دانشمندان اسلامی که محور تعامل علمی بوده، جناب سید مرتضی علم الهدی است، ایشان از کسانی هست که شاگردان زیادی از اهل سنت داشته است و شخصیت علمی ایشان زبان زد خاص و عام بوده و تمام دانشمندان هم عصر او در برابر عظمت علمی ایشان سر فرود آورده و او را به عظمت یاد نموده اند.
 
عبدالملک ثعالبی (سنی) متوفی به سال ۴۲۹ هجری هم عصر سید مرتضی، ضمن تجلیل فراوان از این دانشمند بلند پایه می نویسد: امروز در بغداد ریاست عالی علمی و دینی در مجد و شرافت و علم و ادب و فضل و کرم به «مرتضى» منتهی شده است. او دارای اشعاری است در منتهای حسن و خوبی.(2)
 
ابوالعلا معری دانشمند نابعه و نابینای نامی (سنی) متوفی سال ۴۴۹ هجری هم عصر و شاگرد سید مرتضی بوده و دانش های زیادی را از او آموخته است. هنگامی که ابوالعلا از عراق به «معره» در سوریه به وطن خویش بازگشت، از وی راجع به سید مرتضی که در حقیقت استاد او بود، سئوال کردند، او را چگونه دیده است؟ ابوالعلا در پاسخ این دو بیت شعر را قرائت کرد، که به تنهایی گویای همه چیز در باره شخصیت کم نظیر سید مرتضی است:
 
یا سائلی عنه لما جئت تسئله
الا و هو الرجل العاری من العار
لوجئته لرأیت الناس فی رجل
والدهر فی ساعة والارض فی دار
 
یعنی:ای کسی که آمده ای تا راجع به سید مرتضی از من سئوال کنی! بدان که او از هرگونه نقص و عیبی پیراسته است. اگر او را بینی خواهی دید که وجود همه مردم در مردی جمع شده، و روزگار در یک ساعت متمرکز گردیده، و جهان در یک خانه قرار گرفته است!
 
قاضی القضات ابن خلکان متوفی به سال ۶۸۱ هجری پس از ذکر نام و نسب او تا امیر المومنین (علیه السلام) می نویسد: وی نقیب طالبیان، و در علم کلام و ادب و شعر امام بود، و هم برادر شریف رضی است. او را تصانیفی است بر وفق مذهب شیعه، و گفتاری در اصول دین. دیوان شعر او بزرگ است و در توصیف خیال و تغزل استادی خود را نشان داده، و در موارد بسیاری آن را بکار برده است... از جمله تألیفات او کتابی است که آن را «غرر و درر» نامیده و مجالسی است که مطالب آن را املاء نموده و مشتمل بر فنونی از معانی ادب است و از نحو و لغت و غیره سخن گفته است.
 
ابن بسام در اواخر کتاب «ذخیره» از وی نام برده و گفته است: این سید شریف پیشوای پیشوایان عراق از مخالف و موافق بود. دانشمندان عراق رو به درگاه او می آوردند، و بزرگان آنجا دانش خود را از وی می گرفتند. او صاحب مدارس عراق و گرد آورنده علمای مجاور و مسافر بود. از این جا اخبار وی به خارج رسید و اشعارش شناخته شد، و افتخارات آثار وجودی و دیانت و تصانیفش در احکام اسلامی مورد ستایش قرار گرفت، که می رساند وی شاخه آن ریشه های تناور، و بازمانده آن خاندان بزرگ است. (3)
 
استادان سید مرتضی
سید مرتضی دانش خود را در ادبیات عرب زبان مادری خود و فروع و اصول اسلامی و عقاید شیعه امامی را از محضر استادان بزرگی از علمای شیعه و سنی بغداد و سایر بزرگان که از بغداد می گذشتند و در آنجا افاده نموده، اخذ کرده است که ما در این جا با استفاده از همه منابع به ذکر برخی از آنها مبادرت می ورزیم: سر آمد آنها شیخ مفید محمد بن نعمان بوده است، و دیگر هارون بن موسى الفروی، حسین بن بابویه قمی، ابن نباته دانشمند و خطیب معروف، ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی خراسانی، احمد بن سهل دیباچی، احمد بن سعید کوفی و دیگران.
 
شاگردان سید مرتضی
بسیار از مفاخر علما و فقها و متکلمین سنی مذهب از شاگردان سید مرتضی به شمار رفته اند، و افتخار شاگردی او را داشته اند، و از سرچشمه فیاض دانش های وی در شعر و ادب و فقه و اصول و کلام و حدیث و دیگر رشته های علمی بهرمند گشته اند.
 
خواجه نصیرالدین طوسی صاحب کتاب ارزشمند تجرید الاعتقاد که پیش از این در باره او و کتابش اشاره شد، شاگردانی از اهل سنت دارد که از جمله آنها می توان به کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲-۷۲۳ قمری) اشاره نمود، او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفوطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ نویسان معروف قرن هفتم است و کتابهای معجم الأداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الألقاب از آثار اوست.
 

نتیجه

آنچه ذکر شد نمونه هایی از تعامل فکری میان اندیشمندان برجسته عالم اسلام در قرون متمادی است، لازم به یاد آوری است که همین رویکرد مبارک از سوی اندیشمندان فرهیخته اسلامی از همه مذاهب اسلامی نقش مثبت در خیزش علمی در جهان اسلام داشته است و نتیجه آن ارمغان تمدن شگرف برای امت اسلامی و جهان بشریت بود، ما امروز از برکات و آثار باقی آن استفاده می نماییم و اگر این تعامل علمی نمی بود و به جای آن اختلاف، تضاد و تکفیر در میان سران مذاهب حاکم می بود، قطعا نیروهای مستعد به تحلیل می رفتند و صرف درگیری و اختلاف بین خودشان می گردید. ما نیز وظیفه داریم که این رویکرد مبارک را در جوامع اسلامی پیاده و نهادینه نماییم و از برکات آن بهره ببریم.
 
پی‌نوشت‌ها:
١ - منطق و مباحث الفاظ، هدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، ص ۷
2- یتیمه الدهر، ج ۱، ص۵۳.
3- وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۳.
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد هادی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389ش، صص 524-515