شناسنامه | |
1277ه.ش | تولد |
15 اردیبهشت 1348ه.ش | درگذشت |
- | علت درگذشت |
تخت فولاد اصفهان | آرامگاه |
ایرانی | ملیت |
اسلام | دین |
شیعه | مذهب |
- | دیگر نام ها |
دکترای جراحی عمومی و کالبد شناسی موضعی | تحصیلات |
دارالفنون تهران - مدرسه ی طب تهران - دانشگاه شهر لیون فرانسه | دانشگاه |
پزشکی | زمینه فعالیت |
- | سبک |
از سال 1311ه.ش تا 1348ه.ش | سال های فعالیت |
- | آثار مهم |
- | جایزه ها |
- | وبگاه رسمی |
- | همسر |
دکتر بیژن ریاحی(متخصص جراحی)، مهندس نریمان ریاحی، هومان ریاحی و شنطیا ریاحی | فرزندان |
پدر: میرزا عبدالوهاب | والدین |
زندگی نامه
تولد
در سال 1277ه.ش، در قریه «چالشتر» از توابع استان چهار محال و بختیاری دیده به جهان گشود. پدرش "میرزا عبدالوهاب"، برادر مرحوم "میرزا محمود حکیم باشی"، "دبیر اجلال" و "میرزا احمد نصر" بود.درگذشت
وی در ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۸ه.ش به دیار باقی شتافت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان، در تکیه ی بهشتی (یا همان تکیه ی زرگرها ) به خاک سپرده شد.سمت و فعالیت ها
فعالیت های علمی
تحصیلات و استادان
تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهر اصفهان پشت سر گذاشت و به اهتمام خانواده اش ، برای ادامه تحصیلات عالیه راهی دارالفنون تهران گردید. گر چه دوران تحصیل او با مشقات ناشی از نابسامانی اقتصادی و تنگدستی توام بود، لیکن دلسرد نشد و در سخت ترین شرایط، تحصیل و تحقیق را رها نکرد. فرزند او در این باب می گوید:« چنانچه شنیده ام پدرم در دوران تحصیل متوسطه شب ها برای مطالعه از نور چراغ درب مسجد رحیم خان اصفهان استفاده می کرده و در هنگام اشتغال به تحصیل در دارالفنون تهران نیز، با دریافت مبلغی ناچیز در ازاء انجام شیفت همکاران، زندگی خود را اداره می کرده است. و سرانجام این عزم و خستگی ناپذیری موجب گردید که در سال 1302ه.ش، با درجه دکترای طب فارغ التحصیل گردد. لیکن اشتیاق دانستن و عزم خدمت به خلق اجازه نداد که به این مقدار بسنده کرده و همچون بسیاری دیگر از همکارانش به بازار پر رونق طبابت آنروز جذب گردد. درسال 1303ه.ش وارد ارتش شد وبه سبب لیاقت و هوش خود توانست جزء دومین دسته از محصلین اعزامی به مدرسه ی پزشکی نظامی لیون، در سال ۱۳۰۴ه.ش راهی فرانسه شود.
او با جدیت فراوان و ابراز علاقه به ادامه تحصیل ، توفیق یافت که بورس کشور فرانسه را دریافت دارد و سرانجام در سال 1925 میلادی برای ادامه تحصیلات عالیه عازم فرانسه گردید و در دانشگاه شهر لیون، به تحصیل پرداخت او تلاش کرد که برای خدمت به مردم مسلمان سرزمینش یافته های جدید علمی را فرا گرفته و در سینه خود بیاندوزد و سرانجام در سال 1932 میلادی، با اخذ درجه دکترای جراحی عمومی و کالبد شناسی موضعی فارغ التحصیل شد.
گر چه در این زمان، معاونت کلینیک های جراحی بیمارستان های لشکری و کشوری پاریس و شهر لیون فرانسه را عهده دار بوده و از موقعیت بسیار مناسبی از حیث اجتماعی و اقتصادی برخوردار بود، لیکن بازگشت به میهن و خدمت به مردم محروم ایران را بر ماندن در کشور بیگانه و داشتن یک زندگی پر زرق و برق ترجیح داد و با پشت پا زدن به مناصب خود در فرانسه به ایران بازگشت.
دکتر محمد ریاحی، در سال 1311ه.ش ابتدا برای گذراندن خدمت سربازی با درجه سروانی وارد ارتش گردید و در بیمارستان بهداری ارتش مشغول کار شدو مدارج ارتش را تا اخذ درجه سرهنگی طی نمود. او از سال 1314ه.ش تا 1315ه.ش، در بخش جراحی بیمارستان کرمان از آن تاریخ تا سال 1319ه.ش در بخش جراحی بیمارستان ارومیه(رضائیه) و همچنین بیمارستان آذربایجان خدمت کردو از سال 1320ه.ش تا 1324ه.ش، با حفظ سمت ها و مدارج ارتشی در استخدام وزارت بهداری نیز بود.
سمت هایی که او در این سالها برعهده داشته است عبارتند از : ریاست بهداری لشکر دوم- ریاست بهداری لشکر نهم و جراح پیمانی بیمارستان لشکری ارومیه( رضائیه).
تدریس
وی در این هنگام بدلیل داشتن روحیه مردمی و مذهبی و همراه نبودن با منش فرهنگی و سیاسی نظام شاهنشاهی به زندان افتاد، لیکن بدلیل انتساب از طرف همسر به خاندان سلطنتی از زندان آزاد شد و به کردستان تبعید گردید.در سال 1325ه.ش، بنا به دعوت مرحوم دکتر حکمی، با سمت دانشیاری کالبد شناسی و کالبد شکافی، در آموزشگاه عالی بهداری اصفهان، مشغول به کار و تدریس گردید.
مرحوم دکتر محمد ریاحی، در زمره اولین بنیانگزاران دانشگاه اصفهان بوده و در سالهای 1340ه.ش تا 1341ه.ش نیز ریاست دانشگاه را بعهده داشته است.
وی از سال 1325ه.ش تا 1342ه.ش در آموزشگاه عالی بهداری و دانشگاه اصفهان بطور مرتب به تدریس مواد درسی رشته کالبد شناسی و تشریح و همچنین کالبد شناسی موضعی اشتغال داشته است.
فعالیت های سیاسی
مرحوم دکتر محمد ریاحی پس از گذراندن دوران تبعید از ارتش استعفا داد و برای اشتغال به کار طبابت و خدمت صادقانه به مردم نیازمند، راهی اصفهان شد. رژیم شاه اقدام به استعفا از ارتش توسط وی را نوعی ابراز مخالفت و عناد تلقی کرد و آنگونه که از پرونده استخدامی او بر می آید از آن پس سابقه 25 سال خدمت صادقانه او در ارتش نادیده گرفته شده و لذا همواره با رتبۀ بسیارکمتری حقوق دریافت می کرده است.وی با ارسال نامه هایی برا مسئولین وقت، مراتب اعتراض خویش را به این ناسپاسی و قدر ناشناسی ابراز داشته است که این نامه در پرونده او مضبوط می باشد. در قسمتی از نامه او که در تاریخ 12 فروردین ماه 1326ه.ش به مسئولین آموزشگاه بهداری نوشته شده چنین آمده است :
« اداره کارگزینی دانشگاه، خدمات 25 ساله مرا نادیده گرفته و سابقه خدمت مرا از فروردین ماه 1301ه.ش تا بهمن 1325ه.ش فقط با یک رتبه تلافی کرده است. » و در نامه دیگر می نویسد:« اینجانب دکتر محمد ریاحی از فروردین 1301 تا اردیبهشت 1324ه.ش، با احراز درجات قشونی تا سرهنگی ، به خدمت پزشکی ارتش مشغول بوده ام و از تاریخ سوم آذرماه 1325ه.ش تا رتبه دانشیاری آموزشگاه منصوب شده و درمورخه 1325/11/8ه.ش به پایۀ دو دانشیاری ترفیع یافته ام ، بعداً پایه های اخیر اینجانب بعلت برکناری از خدمت در تاریخ 1325/5/9ه.ش لغو گردیده است».
رژیم به انحاء مختلف تلاش کرده است که وی را تحت فشار قرار داده و بیازارد. در لابلای مدارک موجود در پرونده مرحوم دکتر ریاحی، می خوانیم که او بدلیل آنکه اهل تهران نیست، از دریافت فوق العاده خارج از مرکز محروم می باشدو آن مرحوم در پاسخ به این مطلب، طی نامه ای می نویسد:
« . . . صحیح است که هویت اینجانب در شناسنامه، ریاحی اصفهانی قید شده است ولی توجه فرمائید که این شناسنامه صادره از بخش 9 عودلاجان تهران بوده و محل اقامت دائم اینجانب در تهران می باشد . در آنجا خانه دارم و بچه های من در تهران متولد شده اند، منتهی چون ریاحی مطلق در تهران، آقای معین السلطنه اجازه ندادند! مجبور شدم اصفهانی به ریاحی اضافه کنم. . . »
در پاسخ به این نامه، پس از چندی از تهران نامه ای می رسد و در آن به همین مقدار بسنده شده است که :« مقدور نیست».
مرحوم دکتر محمد ریاحی طی مدت اقامت در اصفهان، بارها دستورالعمل هایی دریافت داشنه و موظف شده است که در مراسم استقبال از شاه و تشریفات مربوطه شرکت نماید لیکن هر بار با بهانه هایی نظیر پائین بودن فشارخون، تب شدید و یا بیماری های دیگر، از این کار امتناع ورزیده است.
این مخالفت ها به تکرار در پرونده او ثبت شده و موجب گردیده که در ارتقاء و نیز پرداخت حقوق ماهیانه و مزایای مربوطه به عمد تعلل کنند اما شخصیت کارآمد و پشتکار و بنیه علمی او باعث شده که رژیم نتواند بیش از این مانع رشد و تعالی مرحوم دکتر ریاحی شود. قدرت او در مدیریت و امتیازات علمی او موجب شد که از سال 1325ه.ش تا 1333ه.ش ضمن خدمت در بخش جراحی بیمارستان های کازرونی و خورشید، ریاست بیمارستان های کازرونی را نیز عهده دار باشد و علیرغم کارشکنی ها و سنگ اندازی های رژیم، سرانجام با تکیه بر اراده و جدیت خویش توفیق یافت که در تاریخ 1336/8/27ه.ش به پایه 9 استادی و کسب کرسی کالبد شناسی موضعی دانشگاه اصفهان، ارتقاء یافت و در تاریخ 1337/11/14ه.ش به عضویت شورای دانشگاه اصفهان در آید.
مرحوم دکتر محمد ریاحی، انسانی متشرع و پایبند به حلال و حرام بوده و با دقت و توجه بسیار موازین اسلامی و آلوده نشدن به مناهی را رعایت می کرده است.
چنانچه در نامه ای به دانشگاه می نویسد:« چون اینجانب پزشک بانک رهنی و بانک کشاورزی نیز هستم و حق الزحمه ای را دریافت می دارم، خواهشمند است در صورتی که این دو موسسه از بنگاه های دولتی محسوب می شود و حق الزحمه دریافتی ، خلاف مقررات است اطلاع فرمائید تا استعفای خود را به این دو موسسه اطلاع دهم» و نیز زمانی که دانشگاه طی نامه ای به او اطلاع می دهد که 500 متر زمین دولتی به او تعلق گرفته است و از او دعوت می کند که جهت ثبت آن مراجعه نماید، طی نامه ای چنین پاسخ می دهد:« جواباً به مراسلۀ 602 مورخه 1340/1/27ه.ش معروض می دارد که خود و همسرم دارای خانه شخصی می باشیم و چهارفرزند پسر نیز داریم و لذا احتیاجی به زمین دولتی نداریم».
موقوفات
60 هکتار زمین زراعی از مزرعه گهرباران چالشتر جهت دارو و درمان بیماران از وی بعنوان موقوفه به یادگار مانده است.مرحوم دکتر محمد ریاحی، زمین هایی را در تملک خویش داشته که وقف خدمات عمومی کرده است. برای مثال زمین شخصی خود در باغ ابریشم را وقف دانشگاه کرد و زمین دیگری را رایگان به بهداری اصفهان تسلیم داشت بدنبال اطلاع از نیاز بهداری چالشتر به یک قطعه زمین، شخصاً با حضور در منطقه، قطعه زمین مناسبی را خریداری کرده و وقف بهداری چالشتر نموده است.
با هزینه شخصی خود، اقدام به برگزاری یک مسابقه سراسری بین دانشجویان در سطح دانشکده های پزشکی کشور در زمینه کالبد شناسی کرده است.
او به دانشجویان نیازمند و فقیر بارها کمک مالی نموده و هزینه زندگی آنان را برای ادامه تحصیل می پرداخته است و حتی به اینگونه دانشجویان اجازه میداد که با حضور در مطب شخصی او و همکاری در امر طبابت، ضمن تقویت بینه علمی خود نسبت به تامین زندگی شخصی نیز اقدام کنند.
مرحوم دکتر محمد ریاحی، موسس اولین رادیولوژی در اصفهان، تحت عنوان رادیولوژی کازرونی بوده است که با کمک مالی مرحوم کازرونی از ثروتمندان خیّر شهر اصفهان ، و مسئولیت علمی مرحوم دکتر ریاحی تاسیس گردیده است.
از دیگر خدمات آن مرحوم ، می توان به ایجاد رختشویخانه های عمومی در شهر کمک مالی به بیماران و کمک به دانشجویان جهت خرید کتابهای علمی مورد نیاز و . . . اشاره کرد.
وی در فصل نوبر هر میوه ، یک ماشین از آنرا جهت زندانیان و همچنین جهت بیماران روانی در تیمارستان اصفهان می فرستاده است.
بارها اتفاق افتاده که در فصل زمستان ، برف سنگینی در شهرکرد باریده و بیماران، از حیث دارو در مضیقه واقع شده اند و مرحوم دکتر محمد ریاحی با هزینه خون چندین کامیون دارو، غذا و سایر نیازهای مردم را تهیه کرده و به شهرکرد برده است و چنانچه گفته اند بارها در این مسیر چند روز در برف مانده است.
در نگاه دیگران
اشخاص
یکی از فرزندان مرحوم دکتر محمد ریاحی می گوید: مرحوم پدرم در انجام فرائض دینی بسیار سختگیر بود بخصوص نماز را بسیار عزیز و مقدم می داشت و اگر نماز یکی از ما حتی در سن کودکی ترک می شد سخت ابراز ناراحتی می کرد و گاهی ما را بخاطر اهمال در اقامه نماز، مورد تنبیه قرار می داد. »همسر ایشان می گوید: ایشان علاقه زاید الوصفی به مطالعه کتب علمی داشته است او قسمت عمده شب را مطالعه می کرد و من سخت از خواب اندک او متعجب بودم.
همسر او می گوید:« وقتی سر ماه حقوق می گرفت، مخارج ماهیانه منزل را که آن موقع 12 تومان بود، کنار می گذاشت و بقیه را بین فقرای پایین شهر و یا مردم محروم منطقه چالشتر تقسیم می کرد و گاهی نیز اقلام مورد نیاز مردم، نظیر رختخواب، پوشاک و غذاو. . . را خریداری کرده و سپس به نیازمندان می داد» ولی می افزاید:« گاهی دارایی مرحوم دکتر ریاحی از دویست تومان تجاوز نمی کرد زیرا هر چه داشت را به نیازمندان می پرداخت».
وی افزود بسیار اتفاق می افتاد که روزهای پایان هفته ایشان ماشین جیپ خود را پر از دارو می کرد و باتفاق به منطقه چهارمحال و بختیاری می رفتیم و درآنجا بیماران را بطور مجانی ویزیت می کرد و از این داروها بطور مجانی بایشان می داد واگر به بچه یتیم بی سرپرستی برخورد می کردیم او را بخانه خود می آوردیم و بدین ترتیب حدود 15 کودک یتیم را در خانه خود بزرگ کردیم و به تحصیل و کار رساندیم و یا به خانه بخت فرستادیم.
وی می افزاید:«مرحوم دکتر محمد ریاحی، با چند داروخانه حساب داشت و هرگاه بیمار فقیری به او مراجعه می کرد، در کنار نسخه او می نوشت: « به حساب بنده » و سپس در پایان هر ماه، با داروخانه ها تصفیه حساب می کرد. ویزیت و حق معاینه آن مرحوم، هرگز از سه تومان تجاوز نکرد، در حالی که پزشکان دیگر، مبالغی بیشتر دریافت میکردند. در هر موقع از شبانه روز، بیمار را می پذیرفت و استغاثه بیماران را اجابت می کرد. حتی گاهی نیمه شب خبر می دادند که بیماری در بیرون شهر و یا نقاط دور دست بد حال بوده و نیاز به معاینه دارد، مرحوم دکتر ریاحی از من می خواست که با او همراه شوم و سپس بر بالین بیمار حضور می یافت و اگر می فهمید که وضع مالی او مناسب نیست، به خرج خود داروی مورد نیاز او را تامین میکرد حتی گاهی اتفاق می افتاد که خود آن مرحوم به داروخانه می رفت و پس از خرید داروی مورد نیاز بیمار بازگشته و آن را تحویل منزل بیمار داد.
همسر مرحوم دکتر محمد ریاحی در ادامه می گوید:« من از خانواده سلطنتی بودم و در خانواده رضا شاه شدم، دائی من سرلشگر آتابای، داماد رضا شاه بزرگ بود و اقتضای محیط خانوادگی من این بودکه کار منزل را نوکران و خدمه، انجام می دادند، لذا من هیچ کاری بلد نبودم. تا اینکه به ازدواج مرحوم دکتر ریاحی در آمدم. او مرابه فرانسه برد و بزودی دانستم که شوهرم مردی خود ساخته و متکی به نفس می باشد او بکار تربیت من پرداخت و مرا با کار خانه از جمله آشپزی و ظرف شویی و . . . آشنا کرد و مرا نیز مانند خود ساخت، بطوری که علاوه برکار در منزل، تحصیلات خود را نیز در فرانسه به انجام رساندم و پس از بازگشت به ایران، به من یاد داد که غم مردم، غم ماست و باید شریک رنج و دردهای مردم بود و لذا همواره در کارهای خیری که میکرد همراه او بودم و اکنون نیز با وجود کهولت سن و ناتوانی جسمی در انجمن حمایت از زندانیان ، فعالیت می کنم. »
شعری از احمد رجائی در رثای دکتر محمد ریاحی:
مهین رادمردی ز دنیا برفتبرفت از کف اصفهان گوهری
شراری که برخاست از مرگ وی
بزد بر دل دوستان آذری
نه تنها دل اصفهان را بسوخت
که شد سوگوار از غمش کشوری
به فصلی که گل ها شکوفان شده
چرا پژمرید این گل احمری
دریغا که از اصفهان شرف
چنین محو و نابود شد اختری
پزشکی که جز خدمت مردمان
نبودش به سر فکرت دیگری
پدر بود و بهر یتیمان شهر
ستمدیدگان را مهین یاوری
پناهی به درمانده ی بی پناه
معینی به آواره و مضطری
به گاه طبابت پزشکی شریف
به دوران خدمت بهین افسری
چو دکتر ریاحی ، پس از قرن ها
به دنیا مگر آورد مادری
تأسی بر او کن، تو هم ای طبیب
چه چینی از این باغ گیتی بری
بشر این قدر خوب، یا للعجب!
جهان این چنین پست و غارتگری
قسم بر محمد(ص) که در عمر خود
طبیبی ندیدم از او بهتری
تو ای مظهر نیکی و مردمی!
تو ای آیت پاکی و اطهری
مکانت بود در دل دوستان
کنون گر چه با خاک همبستری
اگر خوانم انسان قرنت، بجاست
خطائی نگفتم که والاتری
گهربار چشمان مردم شده
به هر کوی و هر برزن و محضری
تو ای پاک یزدان، نما رحمتش!
که خود ای خدا، بهترین داوری
رجائی! به فامیل و یاران او
بگو تسلیت با دو چشم تری
منابع:
1. وبسایت پزشکی امروز
2. خبرآنلاین
3. دانشکده پزشکی علوم پزشکی اصفهان
4. رسانه مجازی نگاه