شخصی نزد عارفی رفت و کاغذی زرین به او داد و گفت: این کاغذ زرین را از من بستان! عارف گفت: من با خدا پیمان بستهام که جز او، از کسی چیزی نستانم. آن شخص گفت: اینجا نه دِیر است و نه کعبه و تو از کجا به خود این بستهای که چنین گویی و از پیمانت با خدا سخن به میان میآوری؟ عارف گفت: اگر چشم حقبین داشتی، در کعبه و دیر همه او میدیدی و در پیر و جوان آواز او میشنیدی.
شخصی نزد عارفی رفت و کاغذی زرین به او داد و گفت: این کاغذ زرین را از من بستان! عارف گفت: من با خدا پیمان بستهام که جز او، از کسی چیزی نستانم. آن شخص گفت: اینجا نه دِیر است و نه کعبه و تو از کجا به خود این بستهای که چنین گویی و از پیمانت با خدا سخن به میان میآوری؟ عارف گفت: اگر چشم حقبین داشتی، در کعبه و دیر همه او میدیدی و در پیر و جوان آواز او میشنیدی.
تازه های پیامک
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}