جمعه، 2 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شخصی نزد عارفی رفت و کاغذی زرین به او داد و گفت: این کاغذ زرین را از من بستان! عارف گفت: من با خدا پیمان بسته‌ام که جز او، از کسی چیزی نستانم. آن شخص گفت: ‌اینجا نه دِیر است و نه کعبه و تو از کجا به خود این بسته‌ای که چنین گویی و از پیمانت با خدا سخن به میان می‌آوری؟ عارف گفت: اگر چشم حق‌بین داشتی، در کعبه و دیر همه او می‌دیدی و در پیر و جوان آواز او می‌شنیدی.

شخصی نزد عارفی رفت و کاغذی زرین به او داد و گفت: این کاغذ زرین را از من بستان! عارف گفت: من با خدا پیمان بسته‌ام که جز او، از کسی چیزی نستانم. آن شخص گفت: ‌اینجا نه دِیر است و نه کعبه و تو از کجا به خود این بسته‌ای که چنین گویی و از پیمانت با خدا سخن به میان می‌آوری؟ عارف گفت: اگر چشم حق‌بین داشتی، در کعبه و دیر همه او می‌دیدی و در پیر و جوان آواز او می‌شنیدی.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما