گویند روزی هارون الرشید دستور داد، تا غذای مخصوص خود را برای بهلول ببرند. وقتی غذای هارون را در خرابه جلو بهلول گذاشتند، بهلول پرسید: این غذا از آنِ چه کسی است؟ غلامان گفتند: غذای مخصوص خلیفه است که برای شما فرستاده است. بهلول بی‌درنگ سگ‌های اطراف خرابه را صدا زد و به غلامان گفت: غذا را جلوی سگ‌ها بگذارید تا آنها بخورند. غلامانِ هارون با عصبانیت فریاد زدند: این چه کاری است، مردم آرزو دارند یک لقمه غذای خلیفه را بخورند... بهلول به آنها گفت: آهسته سخن بگویید، زیرا اگر سگ‌ها بفهمند که این غذای هارون است لب بر آن نمی‌زنند؛ آن وقت باید دو مرتبه غذا را برگردانید تا خود هارون بخورد.