روزی بهلول را در گورستان دیدند که روی قبرها نشسته و با مردگان صحبت میکند. گفتند: ای بهلول! چرا با مردگان همنشین شدهای؟! گفت: با کسانی مجالست میکنم که تا با ایشانم، مرا از غفلت و غرور باز میدارند و چون از ایشان دور شوم، مطمئنم که غیبتم را نمیکنند.
روزی بهلول را در گورستان دیدند که روی قبرها نشسته و با مردگان صحبت میکند. گفتند: ای بهلول! چرا با مردگان همنشین شدهای؟! گفت: با کسانی مجالست میکنم که تا با ایشانم، مرا از غفلت و غرور باز میدارند و چون از ایشان دور شوم، مطمئنم که غیبتم را نمیکنند.