گویند «منصور دوانقی» به «زیاد بن عبدالله» مبلغی داد تا آن را در میان افراد نابینا و یتیم تقسیم کند. «ابوزیاد تمیمی» که بسیار طمعکار بود، به وی گفت: نام مرا در میان نابینایان بنویس! زیاد به عبدالله گفت: باشد مینویسم؛ چراکه خداوند میفرماید: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ این کافران را چشم سر گرچه کور نیست، ولی چشمِ باطن و دیدههایشان کور است». (حج: 46)
گویند «منصور دوانقی» به «زیاد بن عبدالله» مبلغی داد تا آن را در میان افراد نابینا و یتیم تقسیم کند. «ابوزیاد تمیمی» که بسیار طمعکار بود، به وی گفت: نام مرا در میان نابینایان بنویس! زیاد به عبدالله گفت: باشد مینویسم؛ چراکه خداوند میفرماید: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ این کافران را چشم سر گرچه کور نیست، ولی چشمِ باطن و دیدههایشان کور است». (حج: 46)