جمعه، 2 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

آورده‌اند روزی برای عارفی مهمانی بسیار بیمار، نالان و بداخلاق رسید. عارف، بسیار به مهمان مهربانی و از او پذیرایی کرد، ولی آن مهمان چنان از درد ناله و بی‌تابی می‌کرد که همه از اطراف عارف گریختند. شبی عارف از خستگی بسیار خوابش برد. مرد بیمار که تعادل روانی نداشت و توقع داشت صاحب‌خانه نخوابد و همیشه در خدمت او باشد و از او پرستاری کند، شروع کرد به دشنام دادن، ولی عارف، دشنام‌های بیمار را نشنیده گرفت و باز هم به او خدمت کرد.

آورده‌اند روزی برای عارفی مهمانی بسیار بیمار، نالان و بداخلاق رسید. عارف، بسیار به مهمان مهربانی و از او پذیرایی کرد، ولی آن مهمان چنان از درد ناله و بی‌تابی می‌کرد که همه از اطراف عارف گریختند. شبی عارف از خستگی بسیار خوابش برد. مرد بیمار که تعادل روانی نداشت و توقع داشت صاحب‌خانه نخوابد و همیشه در خدمت او باشد و از او پرستاری کند، شروع کرد به دشنام دادن، ولی عارف، دشنام‌های بیمار را نشنیده گرفت و باز هم به او خدمت کرد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.