از حکیمی پرسیدند: صدق و راستی در چیست؟ پاسخ داد: نخست، صدق در زبان؛ یعنی هیچ دروغ نگوید و کمال این صدق به دو چیز است: یکی آنکه به کنایه نیز دروغگویی نکند، مگر در مواردی که راست گفتن مصلحت نباشد، مانند هنگام جنگ که نباید به دشمن راست گفت یا آشتی دادن میان دو نفر که با هم در قهر و جنگ هستند و دیگر آنکه در مناجات با خداوند راست گوید؛ یعنی وقتی میگوید: «ایاک نعبد؛ تو را میپرستم» زبانش چنین نگوید، در حالی که دلش در بند دنیا و بنده درهم و دینار باشد. دوم، صدق در نیت است؛ یعنی هر چه بدان تقرّب و نزدیکی میجوید، جز برای نزدیکی به خدا نباشد که این را «اخلاص» نیز میگویند. سوم، صدق در عزم و اراده باشد؛ اگر اراده انجام کار خیر کرد، آن را به عمل رساند و عزم او در کار نیک، محکم باشد. چهارم، در وفا کردن عزم او قوی است و به وعدهای که داده است، عمل میکند. پنجم، صدق ورزیدن در ظاهر و باطن است؛ یعنی آنچه در باطن است، در ظاهر نیز همان باشد، بلکه باطنش از ظاهرش بهتر باشد. ششم آنکه در مقامات دین، حقیقت دین را طلب کند و در عمل کردن به دین، صادق باشد.
از حکیمی پرسیدند: صدق و راستی در چیست؟ پاسخ داد: نخست، صدق در زبان؛ یعنی هیچ دروغ نگوید و کمال این صدق به دو چیز است: یکی آنکه به کنایه نیز دروغگویی نکند، مگر در مواردی که راست گفتن مصلحت نباشد، مانند هنگام جنگ که نباید به دشمن راست گفت یا آشتی دادن میان دو نفر که با هم در قهر و جنگ هستند و دیگر آنکه در مناجات با خداوند راست گوید؛ یعنی وقتی میگوید: «ایاک نعبد؛ تو را میپرستم» زبانش چنین نگوید، در حالی که دلش در بند دنیا و بنده درهم و دینار باشد. دوم، صدق در نیت است؛ یعنی هر چه بدان تقرّب و نزدیکی میجوید، جز برای نزدیکی به خدا نباشد که این را «اخلاص» نیز میگویند. سوم، صدق در عزم و اراده باشد؛ اگر اراده انجام کار خیر کرد، آن را به عمل رساند و عزم او در کار نیک، محکم باشد. چهارم، در وفا کردن عزم او قوی است و به وعدهای که داده است، عمل میکند. پنجم، صدق ورزیدن در ظاهر و باطن است؛ یعنی آنچه در باطن است، در ظاهر نیز همان باشد، بلکه باطنش از ظاهرش بهتر باشد. ششم آنکه در مقامات دین، حقیقت دین را طلب کند و در عمل کردن به دین، صادق باشد.