از بزرگی سؤال شد: علاج علمی تکبر چیست؟ گفت: علاج علمی آن است که خدای تعالی را بشناسد که در صورت شناخت حق، میفهمد که کبر یا عظمت شایسته کسی جز خداوند نیست و خود را نیز بشناسد که از او حقیرتر و خوارتر و ذلیلتر کسی نیست. چرا که اگر به آغاز زندگی خود بیندیشد، قطره آبی بود و سپس که زاده شد پاره گوشتی ناتوان بود. بعد از آنکه رشد کرد و حال که به سنینی از عمر رسید، همواره در نیاز است و اگر آب و نان به او نرسد هلاک و تلف میشود و در هر لحظه، در معرض آفات زندگی: بیماری، ناتوانی و از دست دادن چشم و گوش و اعضا است. سرما و گرما و درد و رنج و آفات زمینی و آسمانی او را تهدید میکند و نیروی اعضا و حواس او در معرض نقصان و نابودی است. پس باید به عاقبت کار خود بیندیشد که بالاخره پس از سالها تحمل درد و رنج ناملایمات زندگی، باید بمیرد و از این جهان برود و در سرای دیگر جوابگوی کرداری باشد که در این جهان از او به ظهور رسیده است. با این وصف، کسی که این چنین به وجود خود و عاقبت کار خود علم بیابد چگونه تکبر میورزد؟
از بزرگی سؤال شد: علاج علمی تکبر چیست؟ گفت: علاج علمی آن است که خدای تعالی را بشناسد که در صورت شناخت حق، میفهمد که کبر یا عظمت شایسته کسی جز خداوند نیست و خود را نیز بشناسد که از او حقیرتر و خوارتر و ذلیلتر کسی نیست. چرا که اگر به آغاز زندگی خود بیندیشد، قطره آبی بود و سپس که زاده شد پاره گوشتی ناتوان بود. بعد از آنکه رشد کرد و حال که به سنینی از عمر رسید، همواره در نیاز است و اگر آب و نان به او نرسد هلاک و تلف میشود و در هر لحظه، در معرض آفات زندگی: بیماری، ناتوانی و از دست دادن چشم و گوش و اعضا است. سرما و گرما و درد و رنج و آفات زمینی و آسمانی او را تهدید میکند و نیروی اعضا و حواس او در معرض نقصان و نابودی است. پس باید به عاقبت کار خود بیندیشد که بالاخره پس از سالها تحمل درد و رنج ناملایمات زندگی، باید بمیرد و از این جهان برود و در سرای دیگر جوابگوی کرداری باشد که در این جهان از او به ظهور رسیده است. با این وصف، کسی که این چنین به وجود خود و عاقبت کار خود علم بیابد چگونه تکبر میورزد؟