پادشاهی از حکیمی خواست او را نصیحت کند. حکیم گفت: از تو مسئلهای میپرسم و میخواهم بدون دورویی جواب بدهی. آیا زر را بیشتر دوست داری یا دشمن را؟ پادشاه گفت: زر را بیشتر دوست دارم. حکیم گفت: پس چگونه است چیزی را که بیشتر دوست داری یعنی زر را در این جهان، میگذاری و آنچه را دوست نداری؛ یعنی دشمن را که گناهان باشد، با خود به آن جهان میبری. پادشاه گفت: به راستی پندی نیکو دادی که همه پندها در آن است.
پادشاهی از حکیمی خواست او را نصیحت کند. حکیم گفت: از تو مسئلهای میپرسم و میخواهم بدون دورویی جواب بدهی. آیا زر را بیشتر دوست داری یا دشمن را؟ پادشاه گفت: زر را بیشتر دوست دارم. حکیم گفت: پس چگونه است چیزی را که بیشتر دوست داری یعنی زر را در این جهان، میگذاری و آنچه را دوست نداری؛ یعنی دشمن را که گناهان باشد، با خود به آن جهان میبری. پادشاه گفت: به راستی پندی نیکو دادی که همه پندها در آن است.