دی با رهی ، ای رنگ گل و بوی گلاب از دیده و دل همی زدی آتش و آب از بخت ستم باشد ، ای در خوشاب کامروز ترا نبینم ای دوست بخواب
دی با رهی ، ای رنگ گل و بوی گلاب
از دیده و دل همی زدی آتش و آب
از بخت ستم باشد ، ای در خوشاب
کامروز ترا نبینم ای دوست بخواب
از دیده و دل همی زدی آتش و آب
از بخت ستم باشد ، ای در خوشاب
کامروز ترا نبینم ای دوست بخواب