بر پیکر آن سرور خورشید علم کز عارضهای گشته مزاجش درهم چندان به دمم دعا که برباد رود از آینهٔ وجود او گرد الم
بر پیکر آن سرور خورشید علم
کز عارضهای گشته مزاجش درهم
چندان به دمم دعا که برباد رود
از آینهٔ وجود او گرد الم
کز عارضهای گشته مزاجش درهم
چندان به دمم دعا که برباد رود
از آینهٔ وجود او گرد الم