نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم