عرفه، حرف من و توست که او میگوید
عرفه، حرف من و توست که او میگوید
عرفه، شرط حضور است که او میگوید
عرفه، سوز و گداز من بی سامان است
عرفه، باغ نیازم که در این دامان است
عرفه، شرط حضور است که او میگوید
عرفه، سوز و گداز من بی سامان است
عرفه، باغ نیازم که در این دامان است