بر نیزه، سری به نینوا مانده هنوز خورشید، فَرازِ نیزه ها مانده هنوز در باغِ سپیده، بوتهْ بوته گُلِ خون ز رونقِ دشتِ کربلا مانده هنوز
بر نیزه، سری به نینوا مانده هنوز
خورشید، فَرازِ نیزه ها مانده هنوز
در باغِ سپیده، بوتهْ بوته گُلِ خون
ز رونقِ دشتِ کربلا مانده هنوز
خورشید، فَرازِ نیزه ها مانده هنوز
در باغِ سپیده، بوتهْ بوته گُلِ خون
ز رونقِ دشتِ کربلا مانده هنوز