در خون و غبار، نرگسِ مستش بود بر سینه، نشسته دشمنِ پستش بود وقتی که ز گودال برون آمد «شمر» خورشید به خون نشسته در دستش بود
در خون و غبار، نرگسِ مستش بود
بر سینه، نشسته دشمنِ پستش بود
وقتی که ز گودال برون آمد «شمر»
خورشید به خون نشسته در دستش بود
بر سینه، نشسته دشمنِ پستش بود
وقتی که ز گودال برون آمد «شمر»
خورشید به خون نشسته در دستش بود