برخاست نسیم و پیکرت را بوسید آن حنجره ز خون تَرَت را بوسید آن شب که سرت به نیزه، نورافشان دید مَه، خَم شد و از شوق، سرت را بوسید
برخاست نسیم و پیکرت را بوسید
آن حنجره ز خون تَرَت را بوسید
آن شب که سرت به نیزه، نورافشان دید
مَه، خَم شد و از شوق، سرت را بوسید
آن حنجره ز خون تَرَت را بوسید
آن شب که سرت به نیزه، نورافشان دید
مَه، خَم شد و از شوق، سرت را بوسید