کیمیای معنا- ویژه تلفن همراه

سپاه بدرشکست خوردوروبه سوي مکه نهاد.هشتصدوپنجاه نفربودندکه جان سالم ازميدان به دربردندواغلب بيم‏زده، گرسنه، پياده ومجروح ونالان روبه سوي خانه وکاشانه خود کردند..مي‏کوشيدندکه تاهرچه توان دارند سريعتربگريزندوخودرابه شهرامن خويش برسانند.اماچون به قلمروهاي مکه رسيدند،پيشتازان فرار،دل آنراکه اول خودبه شهردرآيندنداشتند.زيراازمسخره ولعن ونفرين مردم ايمن نبودند.چگونه خبرباور نکردني چنان شکست بزرگي رابرمردم گزارش کنند.بدين جهت اغلب پاکندکردندوهريک گذاشتندتاديگري اول به شهردر آيد.
شنبه، 9 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

کیمیای معنا- ویژه تلفن همراه

سپاه بدرشکست خوردوروبه سوي مکه نهاد.هشتصدوپنجاه نفربودندکه جان سالم ازميدان به دربردندواغلب بيم‏زده، گرسنه، پياده ومجروح ونالان روبه سوي خانه وکاشانه خود کردند..مي‏کوشيدندکه تاهرچه توان دارند سريعتربگريزندوخودرابه شهرامن خويش برسانند.اماچون به قلمروهاي مکه رسيدند،پيشتازان فرار،دل آنراکه اول خودبه شهردرآيندنداشتند.زيراازمسخره ولعن ونفرين مردم ايمن نبودند.چگونه خبرباور نکردني چنان شکست بزرگي رابرمردم گزارش کنند.بدين جهت اغلب پاکندکردندوهريک گذاشتندتاديگري اول به شهردر آيد.
کیمیای معنا- ویژه تلفن همراه

کیمیای معنا- ویژه تلفن همراه

لیست گوشی های تست شده
سپاه بدرشکست خوردوروبه سوي مکه نهاد.هشتصدوپنجاه نفربودندکه جان سالم ازميدان به دربردندواغلب بيم‏زده، گرسنه، پياده ومجروح ونالان روبه سوي خانه وکاشانه خود کردند..مي‏کوشيدندکه تاهرچه توان دارند سريعتربگريزندوخودرابه شهرامن خويش برسانند.اماچون به قلمروهاي مکه رسيدند،پيشتازان فرار،دل آنراکه اول خودبه شهردرآيندنداشتند.زيراازمسخره ولعن ونفرين مردم ايمن نبودند.چگونه خبرباور نکردني چنان شکست بزرگي رابرمردم گزارش کنند.بدين جهت اغلب پاکندکردندوهريک گذاشتندتاديگري اول به شهردر آيد.
نخستين کسي که به شهر درآمد و راوي شکست مفتضحانه قريش بود و درنتيجه لعن و نفرين مردم را به جان خريد، حيسمان بود. بيچاره او، اگر مي‏دانست چگونه زنان جوان شوي مرده دشنامش خواهند داد و چگونه پيرزنان و بيوه‏گان لعن و نفرينش خواهند کرد، شايد چنين نمي‏کرد و اين گونه با شتاب به شهر وارد نمي‏شد.
اما دو سه شب پيش از آن که حيسمان به شهر درآيد، مکه درحال وهواي خوش ورخوتزاي خودبسرمي‏برد. گفته‏اند آن شب مکه آرام بود...اغلب آنان که اهل عيش ونوش بودند ازآغازغروب به باده‏گساري مشغول مي‏شدندوبرنامه دف ورقص وسرگرمي دربسياري ازخانه‏هاي اشراف برپا بودند.امااينک که تمامي شهربه جنگ بسيج شده بود، از آن مجالس بزرگ چندان خبري نبود. پيرمردان گوشه‏اي باهم جمع مي‏شدند و شرابي مي‏نوشيدند... وشباهنگام همگان زودتربه خانه‏ها بازمي‏گشتند.امابا اين حال زنان،نوجوانان و پيرمردان در شهر بودندوبايد به چيزي خودرامشغول دارند.بدين جهت ازسرشب کودکان رازودترمي‏خواباندند.. درمحلي به نام ذي‏طوي جمع مي‏شدند.اينجادوجوان داستانسرابودندکه به جنگ نرفته بودند.دونوجوان خوش سيماکه شبها درذي‏طوي قصه مي‏سرودند،افسانه مي‏گفتندودرنورمهتاب براي مخموران شبانه جامهاي دلبرانه مي‏پيمودندوشعري مي‏خواندند وداستاني بيان مي‏کردند
 
کیمیای معنا- ویژه تلفن همراه





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.