فرمانده جدید - ویژه تلفن همراه
آن روزها خانه ى پدر احمد شده بود پاتوق بسيجيان لشگر.
بسيجيانى كه يا براى گرفتن خبر و يا دلدارى به خانواده ى احمد به آن جا مى رفتند.
آخر چند روزى مى شد كه از برگشتن نيروها از لبنان مى گذشت؛ نيروهايى كه با حمله ى اسراييلى ها به لبنان و مواضع نظاميان سوريه، به فرمان حضرت امام و با فرماندهى احمد، براى كمك به مردم سوريه و لبنان به آن كشور عزيمت كرده بودند.
فرمانده جدید - ویژه تلفن همراه
لیست گوشی های تست شده
آن روزها خانه ى پدر احمد شده بود پاتوق بسيجيان لشگر.
بسيجيانى كه يا براى گرفتن خبر و يا دلدارى به خانواده ى احمد به آن جا مى رفتند.
آخر چند روزى مى شد كه از برگشتن نيروها از لبنان مى گذشت؛ نيروهايى كه با حمله ى اسراييلى ها به لبنان و مواضع نظاميان سوريه، به فرمان حضرت امام و با فرماندهى احمد، براى كمك به مردم سوريه و لبنان به آن كشور عزيمت كرده بودند.
اما هنوز از احمد خبرى نبود.
و اين خبر به گوش همه رسيده بود؛ احمد همه ى نيروها را تا پاى پلكان هواپيما بدرقه كرده بود و خود به همراه كاردار سفارت، عكاس خبرگزارى و راننده اش، براى آخرين سركشى ها راهى سفارت ايران در بيروت شده بود.
ظهر روز چهاردهم تير 1361، قبل از اين كه به سفارت برسند، در يك ايستگاه پست ايست و بازرسى متوقف شدند.
و على رغم داشتن مصونيت ديپلماتيك، توسط شبه نظاميان مارونى لبنان دستگير شدند.
آن موقع ها، همه به اين اميد بودند كه آن ها به زودى آزاد مى شوند.
اما از آن روز تا به حال تمام بسيجيان لشكر 27 محمد رسول الله(ص) و مردم، چشم انتظار آزادى مرد داستان ما و دوستانش از چنگال رژيم اسراييل هستند.
احمد در سال 1332 به دنيا آمد؛ در محله ى امامزاده سيد اسماعيلِ خيابان مولوى تهران.
پسرى آرام و گوشه گير كه در سن چهار سالگى، خانواده اش متوجه ناراحتى قلبى او شدند و به ناچار تن به عمل جراحى قلب سپرد.
در هفت سالگى، پدرش او را در مدرسه ى مصطفوى ثبت نام كرد.
اما از پدرش خواست كه علاوه بر درس، در مغازه ى او - قنادى متوسليان يزدى - واقع در بازار، به كار بپردازد.
همزمان با پايان امتحانات كلاس سوم دبستان، لايحه ى كاپيتولاسيون با تصويب اين لايحه،محاکم قضايي ايران حق تعقيب و محاکمه مستشاران و اتباع آمريکايي را نداشتند.. به تصويب مجلس شاه رسيد.
امام خمينى(ره) نسبت به تصويب اين لايحه واكنش نشان داد.
مردم هم به خيابان ها ريختند و در اعتراض به اين لايحه، تظاهرات كردند.
مزدوران شاه مردم را به گلوله بستند.
به اين ترتيب احمد با نام امام خمينى(ره( آشنا شد.
آن روزها خانه ى پدر احمد شده بود پاتوق بسيجيان لشگر.
بسيجيانى كه يا براى گرفتن خبر و يا دلدارى به خانواده ى احمد به آن جا مى رفتند.
آخر چند روزى مى شد كه از برگشتن نيروها از لبنان مى گذشت؛ نيروهايى كه با حمله ى اسراييلى ها به لبنان و مواضع نظاميان سوريه، به فرمان حضرت امام و با فرماندهى احمد، براى كمك به مردم سوريه و لبنان به آن كشور عزيمت كرده بودند.
اما هنوز از احمد خبرى نبود.
و اين خبر به گوش همه رسيده بود؛ احمد همه ى نيروها را تا پاى پلكان هواپيما بدرقه كرده بود و خود به همراه كاردار سفارت، عكاس خبرگزارى و راننده اش، براى آخرين سركشى ها راهى سفارت ايران در بيروت شده بود.
ظهر روز چهاردهم تير 1361، قبل از اين كه به سفارت برسند، در يك ايستگاه پست ايست و بازرسى متوقف شدند.
و على رغم داشتن مصونيت ديپلماتيك، توسط شبه نظاميان مارونى لبنان دستگير شدند.
آن موقع ها، همه به اين اميد بودند كه آن ها به زودى آزاد مى شوند.
اما از آن روز تا به حال تمام بسيجيان لشكر 27 محمد رسول الله(ص) و مردم، چشم انتظار آزادى مرد داستان ما و دوستانش از چنگال رژيم اسراييل هستند.
احمد در سال 1332 به دنيا آمد؛ در محله ى امامزاده سيد اسماعيلِ خيابان مولوى تهران.
پسرى آرام و گوشه گير كه در سن چهار سالگى، خانواده اش متوجه ناراحتى قلبى او شدند و به ناچار تن به عمل جراحى قلب سپرد.
در هفت سالگى، پدرش او را در مدرسه ى مصطفوى ثبت نام كرد.
اما از پدرش خواست كه علاوه بر درس، در مغازه ى او - قنادى متوسليان يزدى - واقع در بازار، به كار بپردازد.
همزمان با پايان امتحانات كلاس سوم دبستان، لايحه ى كاپيتولاسيون با تصويب اين لايحه،محاکم قضايي ايران حق تعقيب و محاکمه مستشاران و اتباع آمريکايي را نداشتند.. به تصويب مجلس شاه رسيد.
امام خمينى(ره) نسبت به تصويب اين لايحه واكنش نشان داد.
مردم هم به خيابان ها ريختند و در اعتراض به اين لايحه، تظاهرات كردند.
مزدوران شاه مردم را به گلوله بستند.
به اين ترتيب احمد با نام امام خمينى(ره( آشنا شد.