«هنر» همواره در طول تاریخ، به مثابه مرز مشترکی میان آدمها، در نظامهای مختلف و در اقلیمهای گوناگون جغرافیایی، وجود داشته است. «هنر» به عنوان یکی از پرجاذبهترین پدیدههای زندگی بشر، همواره وام دار فرهنگ ملتهاست و همواره مهر و نشان همان ملتها را بر چهره خود نقش میزند و بی آن که ملت ها را از «اصالت» آنان دور کند، به آنان «هویت» میبخشد. سینما، به عنوان یکی از پرجاذبهترین هنرهای نوین نوعی پیوند درونی میان اعضای جامعهای ایجاد مینماید. سینما، بر جنبههای خلاقه مخاطبان خود نیز اثری مثبت بر جای می گذارد و از طریق تقویت خلاقیتهای فردی مخاطبان خود، جامعه مورد خطاب خود را به کمال میرساند و به این ترتیب به عروج انسان منجر میشود. یعنی، به نوعی، مخاطبان خود را، به سیر معراجی و عروج وا می دارد. اگر این هنر به عنوان هنری کمال گرا در عرصه اجتماعی مطرح شود، با تأثیرگذاری هر چه بیشتر بر مخاطبان خود، اصول صحیح اجتماعی را برای آنان تفهیم میکند.
«سینما» با مطرح کردن مقولههایی اجتماعی و مباحثی هم چون عدالت، شجاعت و امانت داری، زیباییهای معنوی را برای مخاطبان خود بازآفرینی میکند و با گذردادن آدمها در مسیری پرمعنویت، راه رستگاری آنان را هموار میسازد. هنر هفتم، میبایست، مروج نیکیها و اندیشههای والای انسانی در فرد و جامعه باشد. در هنر سینما، از واقعیتهای جامعه صحبت میگردد، زیرا سینما رسانه پر توانی است که به انسان نیز فرصت میدهد تا در حوزه واقعیتها، حضوری فعال داشته باشد. در هنر سینما تلفیقی از شش هنر پیشین را میتوان مشاهده نمود؛ لذا «سینما»، این توانایی را دارد که بتواند مخاطبان خود را از واقعیت به حقیقت برساند و در این صورت است که مطالعه در واقعیتها می تواند عبرت آموز باشد. یعنی بشر میتواند همان گونه که از طریق «سیر در ارض» و نظر کردن در وقایع، «عبرت»های آشکار بگیرد، از طریق تماشای فیلم نیز میتواند، «عبرت»ها بگیرد و آیینه دل و جانش را از زنگارها بزداید. پس سینما به عنوان یکی از برجستهترین و در عین حال پرجاذبهترین هنرها، میتواند در مسیر تقویت اندیشههای والا، عرفان، عواطف، ذوق و هوش و دین باوری آدمها، گامهای بلندی بردارد1.
سید احمد سجادی
پینوشت:
1) به مقاله کمال گرایی در سینما، نوشته عزیز الله مشهدی مراجعه شود.