حکومت دینی
شعار اسلام در مکه، توحید (دعوت به خدای یگانه و دور افکندن آیین بت پرستی) و نیز عبادتی مختصر بود. پس از آن که یثرب، پایگاه مسلمانان گردید موقع آن رسید که اسلام، دومین مرحله موجودیت خود را اعلام کند و در مدینه جنبه سیاسی و اجتماعی اسلام نیز اندک اندک گسترش یابد.
در شهر مدینة الرسول اذان شعار نمازها گردید، تبلیغ دین، جهاد با مشرکان در رأس امور قرار گرفت و بیان احکام معاملات، پرداخت مالیات، اجراء حدود و دیگر حکمهای شرعی، سیاسی و اجتماعی آغاز شد و حکومتی براساس دین پدید آمد که قوام آن عدالت اجتماعی و در عین حال، نظر مردم محترم شمرده میشد.
در حکومتِ اسلام، پیامبر اکرم نقش اساسی ایفا نمود و اخلاق مدیریتی او باعث ترویج سریع اسلام و شیفتگی مردم به ایشان و اسلام گردید
در این مقال در پی آنیم برخی از ویژگی ها و اخلاق حکومتی آن فرستاده الهی را به صورت اختصاربیان نماییم.
مهروَرزى در حکومت پیامبر
پیامبر اکرم دارای خُلقی عظیم و منشی کریم و اخلاق اجتماعی نیکو بود به گونهای که مردم در اولین برخورد با ایشان شیفته اخلاق کریمانه او می شدند، این روش در دوران حکومتی ایشان نه تنها کم رنگ نشد بلکه اصحاب شرمسار اخلاق آن نبی رحمت بودند در مبحث به پنج خصلت حکومتی حضرت اشاره می شود:
الف) محبت به اصحاب
پیامبر اکرم، با تکیه بر "محبّت"، توانست از عهده تبلیغ دین و پیاده سازی اسلام برآید و با نفوذ دادن پیامهاى سازنده الهى در عمق جان، انسان را متحوّل سازد و آنها را در راه رسیدن به مقصد اعلاى انسانیت و جامعه برتر توحیدى به حرکت درآورد.
ب) پیوند برادری
بر پایه متون تاریخی، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى منسجم کردن هواداران خود، دو بار از طرح پیوند برادرى بهره گرفت: یک بار قبل از هجرت (در مکّه) و بار دوم، پس از هجرت به مدینه.
ج) حاکم رحمت
پیامبر اکرم، حاکم رحیم و نظام حکومتی او حکومت رحمت بود لذا تمامی حاکمان و زمام دار را سفارش به رحم و مروت با مردم نموده و می فرمود:
لا یَزالُ الإِمامُ بِخَیرٍ ما إذَا استُرحِمَ رَحِمَ.
پیشوا تا زمانى که از او رحم خواهند، رحم کند، پیوسته در خیر است.
د) ارتباط مستقیم با مردم
آن پیامبر رحمت سخن مستمندان را بدون هیچ واستهای شنوا بود و به آنها رسیدگی کرده، می فرمود:
مَن وَلّاهُ اللّهُ عز و جل شَیئا من أمرِ المُسلِمینَ، فَاحتَجَبَ دونَ حاجَتِهِم وخَلَّتِهِم وفَقرِهِمُ، احتَجَبَ اللّهُ عَنهُ دونَ حاجَتِهِ وخَلَّتِهِ وفَقرِهِ.
هر کس خداوند عز و جل زمام امرى از امور مسلمانان را به دست او بسپارد و او مانع آن شود که مردم، نیازها و گرفتارىها و نادارى خود را به گوش او برسانند، خداوند، مانع آن مىشود که حاجت و نیاز و نادارىاش به درگاه او برسد.
هـ) اختصاص زمانى به نیازمندان
امام حسین علیه السلام می فرمایند:
از پدرم درباره ورود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله [به خانهاش] پرسیدم. فرمود:" ورود او در اختیار خودش بود و هر زمان که میخواست، وارد میشد، و چون به خانهاش مىرفت، اوقاتش را به سه بخش تقسیم مىکرد: یک بخش براى خدا [عبادت و نیایش]، یک بخش براى خانوادهاش، و یک بخش براى خودش.
آن گاه، بخش مربوط به خودش را میان خود و مردم، قسمت مىکرد و آن را از طریق خواص به توده مردم منتقل مىکرد و چیزى را از آنان، دریغ نمىورزید. در قسمت مربوط به امّت نیز روش ایشان چنین بود که اهل فضل را در انجمنش مقدّم مىداشت و به هر یک، به فراخور فضل و منزلت دینىاى که داشت، زمانى را تخصیص مىداد. برخى از آنان، یک حاجت و کار داشتند، برخى دو حاجت و برخى چند حاجت. پس، آن طور که صلاح ایشان و امّت بود، به خواستههایشان رسیدگى مىکرد و در خور آنان، مطالبى را بیان مىداشت و مىفرمود:" حاضران به غایبان برسانند" و [مىفرمود:]" حاجت کسى را که نمىتواند حاجتش را به من برساند، به من برسانید؛ زیرا هر کس حاجت کسى را که نمىتواند آن را به زمامدار برساند، به گوش او برسانَد، خداوند، گامهایش را در روز رستاخیز، استوار مىدارد".
نظارت بر عملکرد اصحاب
پس از بیعت اول مردمان یثرب و اعزام مصعب بن عمیر به عنوان مبلغ به آن شهر، هفتاد و پنج نفر از انصار در موسم حج در ذی حجه سال سیزدهم بعثت به مکه رفتند و «بیعت دوم عقبه» به انجام رسید.
چون بیعت این جمع به انجام رسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت:
خرجوا الی منکم اثنی عشر نقیباً لیکونوا علی قومهم بما فیهم.
«دوازده نفر نقیب از میان خود برگزینید تا مسئول و مراقب آنچه در میان قومشان می گذرد باشند.».
و دوازده نفر نقیب برگزیده شدند و رسول خدا به دوازده نفر نقیب انتخاب شده گفت:
أنتم علی قومکم بما فیهم کفلاء ککفالة الحواریین لعیسی بن مریم و أنا کفیل علی قومی یعنی المسلمین.
چنان که حواریون برای عیسی ضامن قوم خود بودند، شما هم عهده دار هر پیشامدی هستید که در میان قوم شما روی می دهد و من خود کفیل مسلمانانم.
به کار گماشتن برترینها
آن حضرت هیچگاه افراد تشنه ریاسترا به کار نگماشت ابو موسى میگوید من و دو نفر دیگر از قومم خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدیم. یکى از آن دو گفت: اى پیامبر خدا! مرا امیر قرار ده.
آن دیگرى نیز چنین درخواستى کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: إنّا لا نُوَلّی هذا مَن سَأَلَهُ، ولا مَن حَرَصَ عَلَیهِ.
"ما این کار را به کسى که آن را درخواست یا آزمند بر آن باشد، نمىسپاریم".
تدبیر و عدالت آن حضرت
تدبیر قوی و حکمت آمیز و همه جانبهای که در خلال تاریخ حکومت پیامبر صلّی الله علیه و آله مشاهده میشود، حیرت آور است.
وقتی که در جنگ بنیقریظه، مردهای خائن آن قبیله به قتل رسیدند و بقیه اسیر شدند و اموال و ثروت بنیقریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مومنین - همانند زینب بنت جحش، عایشه و حفصه - به پیامبر صلّی الله علیه و آله عرض کردند که: یا رسول الله! این همه طلا و این همه ثروت از یهود به دست آمده است، انتظار داریم که مقداری از آن را در اختیار ما بگذاری!
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله با این که به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوش رفتار بود، ولی حاضر نشد به خواسته آنها عمل کند.
پیامبر فرمود: اگر میخواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است. تخطّی از قانون ممکن نیست.
بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر صلّی الله علیه وآله با آنها حالت کناره گیری به خود گرفت؛ یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقعی کردند.
سازش ناپذیر
پیامبر صلّی الله علیه و آله در طول بیست و سه سال نبوت و رسالت، هیچگاه بر سر اصول و مبانی دین و بر سر اجرای احکام با هیچ کس سازش و مداهنه نکرد.
پس از غزوه تبوک در سال نهم نمایندگان قبیله هوازن برای پذیرش اسلام، اظهار تمایل نمودند، ولکن شروطی را نیز ذکر کردند که از جمله آن معافیت از حکم «نماز» بوده است. اما پیامبر با قاطعیت و بدون هیچ تساهل و سازشکاری به آنان فرمود «لاخیر فی دینٍ لاصلاه معه»؛ دینی که در نماز نباشد ارزش و سودی ندارد.
سرسخت در اجرای حدود الهی
پیامبر صلّی الله علیه وآله، در اجرای حدود الهی ذرهای تسامح و معامله نمیکردند، زیرا جرمهایی که به هتک حرمت خانواده و اجتماع و آبروی انسانها، هتک عفت عمومی، اختلال در نظام اجتماعی، سُست شدن مبانی اعتقادی مردم و.... میانجامد، از موضوعاتی است که نمیتوان به سادگی از کنار آنها عبور کرد.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ضمن تشریع و قانونگذاری وحیانی این احکام، خود نیز از مجریان سرسخت این فرامین الهی بود و هیچگاه بر سر این احکام نورانی، نرمش به خرج نداد و در حدود و قوانین الهی، فاطمه مخزومی با فاطمه محمّدی برای اجرای احکام در دادگاه عدل نبوی یکسان بودند.
وفادار به عهد و پیمان
از دیگر خُلقیّات حکومتی او، این بود که عهد نگهدار بود. هیچ وقت عهد شکنی نکرد. قریش با او عهد شکنی کردند، امّا او نکرد؛ یهود بارها عهد شکنی کردند، امّا او نکرد.
رازدار
او رازدار بود. وقتی برای فتح مکه حرکت میکرد، هیچ کس نفهمید پیامبر کجا میخواهد برود. همه لشکر را بسیج کرد و گفت: بیرون برویم.گفتند: کجا؟ فرمود: بعد معلوم خواهد شد. به هیچ کس اجازه نداد که بفهمد او دارد به سمت مکه میرود، کاری کرد که تا نزدیک مکه، قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر صلّی الله علیه و آله دارد به مکه میآید!
تشویق به مشورت
مشورت در اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابر آنچه در سیره پیامبر آمده در موارد بسیاری آن حضرت با اصحاب مشورت کرده و طبق نظر آنها عمل می کردند و می فرمود:
الحَزمُ أن تَستَشِیرَ ذا الرَّأیِ وتُطِیعَ أمرَهُ.
دور اندیشى، آن است که با صاحب نظر، مشورت کنى و نظر او را به کار بندى.
سید احمد سجادی