خلاصه داستان: دو خواهر به نام‏هاى « لوييز » ( دوروتى گيش ) و « هنريته » ( ليليان گيش ) درگير ماجراهاى انقلاب فرانسه در سال 1789 مى‏شوند. شرح فيلم: ملودرام پراحساس و هيجان‏انگيز استاد كه قدر كافى نديده...

خلاصه داستان: در قرن نوزدهم، « هوتر » ( فون وانگنهايم )، كارمند يك بنگاه معاملات املاك شهر « برمن »، رهسپار « ترانسيلوانيا » مى‏شود تا ملكى را به « كنت اورلوك » ( شرك ) بفروشد. « هوتر » با گذراندن مشقاتى...

خلاصه داستان: فرشته‏ى مرگ ( گوتسكه ) به زنى ( داگوفر ) فرصت مى‏دهد تا محبوبش ( يانسن ) را به زندگى بازگرداند: او در سه دوره‏ى تاريخى ( بغداد قرن نهم، و نيز قره هفدهم و چين عهد باستان ) در حداقل يك ماجرا...

خلاصه داستان: ثروتمند بى‏كاره‏اى ( لويد ) به دخترى ( ديويس ) دل مى‏بندد. اما پدر دختر به او هشدار مى‏دهد كه اگر خيال ازدواج دارد، بايد ابتدا براى خودش كسى بشود. ثروتمند نيز خيلى زود به خدمت نيروى دريايى...

خلاصه داستان: بر مبناى افسانه‏اى قديمى، مردى كه در نيمه شب نخستين روز سال نو از دنيا مى‏رود، محكوم است كه ارواح مردگان سال بعد را با كالسكه‏ى خود حمل كند. « ديويد هولم » ( شوستروم ) كه رفتار بدى با خانواده‏اش...

خلاصه داستان: دختر ( پوسكا ) يك كارگر راه‏آهن ( كراوس ) را، بازرسى ( اوتو) كه از شهر آمده فريب مى‏دهد. مادر ( اشتراس مان - ويت ) با آگاهى از اين فاجعه، تعادل روانى‏اش را از دست مى‏دهد و مى‏ميرد. دختر نيز...

خلاصه داستان: افسر مهاجر تزارى ( فون استروهايم) به موناكو مى‏رود و نزد عموزاده‏هايش كه شاهزاده‏هاى روس هستند اتراق مى‏كند. افسر وقتش را به مصاحبت با خانم‏ها و قمار مى‏گذراند و مدتى نيز سعى در اغواى زن...

خلاصه داستان: « ديويد » ( بارتلمس )، جوان ملايم و نرم خويى است كه با خانواده‏ى روستايى‏اش اوقات خوشى دارد. اما روزگار، تقدير ديگرى براى اين خانواده رقم زده است. شرح فيلم: فيلم به زيبايى اسطوره‏ى « داود...

خلاصه داستان: « گرانت نيوبرگ » ( ميكس )، افسر اداره‏ى مهاجرت، با دارودسته‏ى خلافكارى كه به طور غيرقانونى كارگران چينى را از مرز مكزيك وارد امريكا مى‏كنند، به مبارزه برمى‏خيزد. شرح فيلم: وسترنى نمونه‏اى،...

خلاصه داستان: ريش سفيد خانواده‏اى آرژانتينى مى‏ميرد و اعضاى خانواده به آلمان و فرانسه مهاجرت مى‏كنند. از جمله، « خوليو » ( والنتينو ) كه به فرانسه مى‏رود. خيلى زود آتش جنگ در اروپا زبانه مى‏كشد و « خوليو...