0
مسیر جاری :
شیرین احسان خواجه امیری

شیرین

بذار همه بپرسن این کیه داره می خونه بذار غم ته ترانه نا گفته نمونه بذار بفهمن این صدای خسته مال من نیست بذار همه بدونن این ترانه مال اونه می خوام بخونم از چشای تو ، نگو نمی شه غمی که از نگاه تو میاد ترانه...
نمی دونی احسان خواجه امیری

نمی دونی

تو چشمات مال من نیست و نگات دنبال من نیست و چشات رو دزدکی دیدم تو قهوه ات فال من نیست و نمی دونی دیگه حالی توی احوال من نیست و نمی دونی تو از من دلخوری اما این ها اشکال من نیست و از اون وقتی...
حکمت ناصر عبدالهی

حکمت

همه نقاشی شدیم با دستای تو مهربون دوتا رو با هم کشیدی یکی رو بی همزبون به یکی نونوایی دادی به یکی یه لقمه نون به یکی صد تا نشونه یکی بی نام و نشون به یکی قصر طلایی
یکی از همین روزا ناصر عبدالهی

یکی از همین روزا

یکی از همین روزای گم شده یکی از همین روزای بی نشون تو همین ثانیه های در بدر تو همین دقیقه های نیمه جون تو میای میای به دادم میرسی تو میای که گریه خوابم نکنه شب خستگی به رویم نرسه
فرصت بدرود محمد اصفهانی

فرصت بدرود

فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن نتوان به هم رسیدن دل آسمان خون چكان شد از اين غم زمين يكسر آتشفشان شد از اين غم نه فرصت كه پيراهن تو ببويم نه مرهم كه بر دل گذارم نه...
فردای تنهایی ( امام علی ) محمد اصفهانی

فردای تنهایی ( امام علی )

گذر دارد زمان بر جاده شب سوگوار امشب مه از غم كرده روي خويش پنهان در غبار امشب نسيم مويه گر در گوش نخلستان چه مي گويد دو تا شد پشت چرخ از سوگ ان يكتا سوار امشب چه افتاده است يا رب در حريم گنبد گردون كه...
سوگ حیدر محمد اصفهانی

سوگ حیدر

ای زمین و هفت گردون خاک تو آسمان سرگشته ادراک تو بعد تو باید به حسرت زار زار خون بگرید بر سر تو ذوالفقار یا علی تو محو مطلق بوده ای با تو حق بود و تو با حق بوده ای ای علی باغ تو باری دیگر است این شکفتن...
سرفرازی محمد اصفهانی

سرفرازی

وقتي كه در آن ظهر يك دشت دشمن پيش رويت بود وقتي كه تو ماندي و يك كرب و بلا غربت يك خيمه تنهايي در چشمهاي بيقرارت موج ميزد موج ميزد دريايي از صبر و شكيبايي اين را تمام سروها گفتند اين را تمام سروها با...
ساقی تشنگان محمد اصفهانی

ساقی تشنگان

من زاده علی مرتضایم من شاهباز ملک لافتایم فضل و شرف همین بس است برایم که خادمم به درگه حسینی والله ان قطعتمو یمینی خدمتگزار زاده بتولم من باغبان گلشن رسولم زفسردگی گلشنش ملولم دارم دل شکسته و غمینی والله...
به تو می اندیشم محمد اصفهانی

به تو می اندیشم

چيست در زمزمه مبهم آب چيست در همهمه دلكش برگ چيست در بازي آن ابر سپيد روي اين آبي آرام بلند كه ترا مي برد اينگونه به ژرفاي خيال چيست در خلوت خاموش كبوترها چيست در كوشش بي حاصل موج چيست در خنده جام