بر دلم داغ غم شکوفه زده سری امشب به شهر کوفه زده یاد مردی چو مسلم بن عقیل سری کنج مسجد کوفه زده شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

این حرف تلخ، سرخط اخبار کوفه شد مسلم غریب ماند و گرفتار کوفه شد هجده هزار نامه؟! کسی محضرش نماند بعد از نماز هیچ کسی در برش نماند شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

بریدن سر مهمان و دعوی اسلام هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی چه می‌‌شود که به قبر تو و دو فرزندت کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

پیغمبر درد بود و همدرد نداشت از کوفه به‌ جز خاطره‌ای سرد نداشت می‌گفت: خدایا که بگوید به حسین این شهر هزار کوچه، یک مرد نداشت شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

با آنکه غیر از سایه اش یاور ندارد جز فکر مولایش ولی در سر ندارد شهری که روزی دست یاری داد، امروز در دست غیر از نیزه و خنجر ندارد شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

نیمه‌‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم گریه بر قافله‌‌ی غربت دلدار کنم خسته‌‌ام بس که از این کوچه به آن کوچه شدم یاوری نیست در این شهر که بیدار کنم شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت...

محمل صبرم ز اشک دیده در گِل مانده است از که جویم نسخه‌ی درمان که دل درمانده است خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است شهادت حضرت...

شده کوچه گردی حسین جان نصیبم در این شهر غربت، سفیرِ غریبم نوشتم برایت که کوفه بیایی ولیکن حذر کن ز کوفه حبیبم شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

اسیر گشته ام اینجا و بغض در سینه گرفته راه نفس را به پنجه‌ی کینه برو به راه دگر ای مسافر کوفه میا به شهر شقاوت عزیزِ دیرینه شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد

من لب تشنه چنان تشنه‌‌ی دیدار توام که سرِ دارم و بر دار خریدار توام بی ولای تو حسین، مسلم تو مسلم نیست تو علیِ من و من میثم تمار توام شهادت حضرت مسلم علیه السلام تسلیت باد