0
مهدوی

دیدن مهدی هزاران درد را درمان می کند

چهره گل باغ و صحرا را گلستان می کند        دیدن مهدی هزاران درد را درمان می کند مدعی گوید که از یک گل نمی گردد بهار        من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
مهدوی

شیعیان را زین همه غم وارهان

دوستانت گشته اند زار و ملول         الغیاث ای پور زهرای بتول شیعیان را زین همه غم وارهان       العجل یا مهدی صاحب زمان
مهدوی

ای آنکه بود طالب دیدار تو چشمم

ای آنکه بود طالب دیدار تو چشمم                از هجر تو گردیده گهر بار دو چشمم تا کی به تمنای وصال تو نشینم                   گریان شود از طعنه اغیار دو چشمم
مهدوی

پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا

پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا آن قدر گریه کنم تا بخری بار مرا قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من کرمی کن بپذیر عمر بدهکار مرا
مهدوی

کی به پایان برسد درد خدا می‌داند

کی به پایان برسد درد خدا می‌داند ماه ساکن شود و سرد خدا می‌داند در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب گم شود ناله شبگرد خدا می‌داند
مهدوی

شروع قصه با برگشتن تو

شروع قصه با برگشتن تو کجا ما و کجا برگشتن تو ولی نه، مانده از چشم انتظاری فقط یک ندبه تا برگشتن تو
مهدوی

دلم هوای توکرده هوای آمدنت

دلم هوای توکرده هوای آمدنت صدای پای تو آید صدای آمدنت بهار با تو بیایدبه خانه ی دل ما سری به خانه ما زن، صفای آمدنت
مهدوی

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام گل کرد خار خار شب بی قراری ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
مهدوی

زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق

زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق  جان را پر از شراره ی غوغا و شور کن آقا چقدر ضجه زنیم و دعا کنیم  یا بازگرد یا دل ما را صبور کن
مهدوی

شب های جمعه یاد تو بیداد می کند

شب های جمعه یاد تو بیداد می کند  آدینه ای ز کوچه دنیا عبور کن  آقا چقدر فاصله اندوه انتظار  فکری برای این سفر راه دور کن