مسیر جاری :
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در راسخون
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در مقالات
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در فیلم و صوت
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی پرسش و پاسخ
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در مشاوره
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در خبر
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در سبک زندگی
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در مشاهیر
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در احادیث
#آلبوم قطره های باران #محمد اصفهانی در ویژه نامه
سوگ حیدر
ای زمین و هفت گردون خاک تو آسمان سرگشته ادراک تو بعد تو باید به حسرت زار زار خون بگرید بر سر تو ذوالفقار یا علی تو محو مطلق بوده ای
با تو حق بود و تو با حق بوده ای ای علی باغ تو باری دیگر است این شکفتن...
سرفرازی
وقتي كه در آن ظهر يك دشت دشمن پيش رويت بود وقتي كه تو ماندي و يك كرب و بلا غربت يك خيمه تنهايي در چشمهاي بيقرارت موج ميزد موج ميزد
دريايي از صبر و شكيبايي اين را تمام سروها گفتند اين را تمام سروها با...
ساقی تشنگان
من زاده علی مرتضایم من شاهباز ملک لافتایم فضل و شرف همین بس است برایم که خادمم به درگه حسینی والله ان قطعتمو یمینی
خدمتگزار زاده بتولم من باغبان گلشن رسولم زفسردگی گلشنش ملولم دارم دل شکسته و غمینی والله...
به تو می اندیشم
چيست در زمزمه مبهم آب چيست در همهمه دلكش برگ چيست در بازي آن ابر سپيد روي اين آبي آرام بلند كه ترا مي برد اينگونه به ژرفاي خيال
چيست در خلوت خاموش كبوترها چيست در كوشش بي حاصل موج چيست در خنده جام
وقت سحر
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند هاتف...
نوگل نی نوا
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر بخواب ای غنچه اقسرده اصغر بخواب آسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پرمهر مادر
بخواب آسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پرمهر مادر بخواب و خواب راحت کن شب و روز که خاموش است صحرا بار...
طلب
ای ساحل آرامشم سوی تو پر میکشم از دوریت در آتشم در آتشم یا را
ای ساحل آرامشم سوی تو پر میکشم از دوریت در آتشم در آتشم یا را
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید دست از...
آهنگ شب تار
دیگه از خستگیام خسته شدم خسته شدم دیگه از بستگیام بسته شدم بسته شدم میزنم تیغ به بند بستگی
مگه آزاد بشم ز خستگی مگه آزاد بشم ز خستگی بسه تنهایی دیگه توی قفس بسه این قفس بدون همنفس
جماعت
جماعت يه دنيا فرقه بين ديدن و شنيدن بريد از اونا بپرسيد که شنيده ها رو ديدن راز سنگرای عشق بايد از ستاره پرسيد التهاب تشنه ها رو
کی ميدونه غير خورشيد پشته ها پر از شقايق کشته ها لاله عاشق
مرو اي دوست
مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو به گل روی تو مروای دوست مرو ای دوست بنشین با من و دل بنشین تا برسم مگر
به شب موی تو تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو که خامو شی...