مسیر جاری :
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند<br />
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق<br />
من آن کنم که خداوندگار فرماید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید<br />
که حلقه ای ز سر زلف یار بگشاید
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید<br />
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد<br />
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
بر سر آنم که گر ز دست برآید
بر سر آنم که گر ز دست برآید<br />
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد<br />
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
دست از طلب ندارم تا کام من برآید<br />
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست<br />
که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود<br />
خیال باشد کاین کار بی حواله برآید