مسیر جاری :
کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن<br />
به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن<br />
گردد شمامه کرمش کارساز من
نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا
نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا<br />
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
بر خود چو شمع خنده زنان گریه می کنم
بر خود چو شمع خنده زنان گریه می کنم<br />
تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست<br />
صفای همت پاکان و پاکدینان بین
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید<br />
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد<br />
که زد به خرمن ما آتش محبت او
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار<br />
آن گه عیان شود که بود موسم درو
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو<br />
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید<br />
گفت با این همه از سابقه نومید مشو