مسیر جاری :
قصه هجران مگو بابا که می میرم
قصه هجران مگو بابا که می میرم
این زمین با من چرا یار نیست
این زمین با من چرا یار نیست
خواهرم بنشین ...
خواهرم بنشین ...
دیگه بی تو خنده بر لب حرومه
دیگه بی تو خنده بر لب هرومه
می بردم قرار دل
می بردم قرار دل
اصغرش را به روی دست نهاد
اصغرش را به روی دست نهاد
ای پادشه خوبان
ای پادشه خوبان
باقیان باقی و ساقی مست می زماتنیان فاتی فکر
باقیان باقی و ساقی مست می زماتنیان فاتی فکر
رفتی عمو و زغم تو پرخون شده این دلم
رفتی عمو و زغم تو پرخون شده این دلم
رسم کدام ملت است خواهر داغدیده را
رسم کدام ملت است خواهر داغدیده را