مسیر جاری :
فيلمبردار (THE CAMERAMAN)
خلاصه داستان: عكاسى خردهپا به نام « لوك شانن » ( كيتن ) به تشويق محبوبهاش، « سلى » ( دى )، يك دوربين فيلمبردارى تهيه مىكند. اما طرز كار دوربين را به درستى نمىداند و نخستين فيلمهاى خبرى كه فيلمبردارى...
سقوط خاندان آشر
خلاصه داستان: بزرگ خاندان « آشر » از دوستش ( لامى ) دعوت مىكند كه به ديدارش بيايد و شاهد از دست رفتن بانوى خانه باشد. « رودريك آشر» ( دوبوكور ) در حال نقاشى تك چهرهاى از همسرش، « مادلن » ( آبل گانس )...
سايههاى سپيد در درياهاى جنوب
خلاصه داستان: در سالهايى كه استعمارگران، مشروبات الكلى، مواد مخدر و عوامل فحشا را براى مردم تاهيتى به ارمغان مىبرند، تاجرى حريص به نام « سباستيان » ( آندرسن ) سعى مىكند از شر « دكتر لويد » ( بلو ) يكى...
زونى گورا (ZVENIGORA)
خلاصه داستان: پدربزرگ خيالپردازى ( نادمسكى ) با داستانهايى كه از گنجهاى مدفون در تپهى زونىگورا، براى نوهاش « پاولو » ( پودوروژنى ) تعريف مىكند او را گمراه مىكند. نوهى ديگر، « تيموش » ( اسواشنكو...
دل تنگ (LONESOME)
خلاصه داستان: « مرى » ( كنت ) و « جان » ( تراين ) كه در نيويورك زندگى مىكنند به طور اتفاقى در پاركى آشنا مىشوند، اما فرصتى نمىيابند تا اسم و آدرس خود را به يك ديگر بگويند. مدتها بعد، زمانى كه هريك...
خانهاى در ميدان تروبنايا
خلاصه داستان: در اوايل دههى 1920، دخترى روستايى ( مارتسكايا ) به مسكو مىرود و در خانهاى كه آرايشگرى ثروتمند ( فوگل ) نيز در آن جا ساكن است، خدمتكار مىشود.
شرح فيلم: ماجراى فيلم در دوران « اجرا»ى...
چهارراهها (CROSSWAYS)
خلاصه داستان: توكيو، قرن 18 ميلادى. « ريكيا » ( باندو ) شيفتهى يك گيشا ( اوگاوا ) مىشود و سپس مىپندارد كه رقيب خود را كشته است. او مىگريزد و به خواهرش « اوكيكو » ( چى هايا ) پناه مىبرد. « اوكيكو »...
جمعيت (THE CROWD)
خلاصه داستان: « جان » ( موراى )، كارمند سادهى شركتى عظيم در نيويورك با زنى ( بوردمن ) ازدواج مىكند و صاحب دو فرزند مىشود. دخترش در تصادف اتوموبيل مىميرد و او كه بر اثر غصه كنترل خود را از دست داده...
جعبهى پاندورا (DIE BUCHSE DER PANDORA)
خلاصه داستان: « لولو » ( بروكس )، نمايشگر كاباره، « دكتر شون » ( كورتنر ) را مجبور مىكند نامزدىاش را با دختر وزير كشور برهم بزند و با او ازدواج كند. اما شب پس از عروسى، دكتر از همسرش مىخواهد با شليك...
ترز راكن (THERESE RAQUIN)
خلاصه داستان: « ترز » ( مانه ) كه با پسرعمهاش ( تسيلتسر ) ازدواج كرده است، اصلا محبتى به او ندارد. تا اين كه « لورن » ( فون شلتوو )، دوست پسر عمه، به « ترز » علاقهمند مىشود و اين دو پسرعمه را مىكشند...