حكايت كافرى كه گفتندش در عهد بايزيد كه مسلمان شو
حكايت كافرى كه گفتندش در عهد بايزيد كه مسلمان شو
حكايت آن موذن زشت آواز كه در كافرستان بانگ نماز داد
حكايت آن موذن زشت آواز كه در كافرستان بانگ نماز داد
حكايت آن زن كه گفت شوهر را كه گوشت را گربه خورد
حكايت آن زن كه گفت شوهر را كه گوشت را گربه خورد شوهر گربه را به ترازو بر كشيد گربه نيم من بر آمد گفت ...
حكايت آن امير كه غلام را گفت كه مى بيار غلام رفت و سبوى مى مىآورد
حكايت آن امير كه غلام را گفت كه مى بيار غلام رفت و سبوى مى مىآورد در راه زاهدى بود امر معروف كرد زد سنگى و سبو را بشكست امير بشنيد ...
حكايت ضياء دلق كه سخت دراز بود
حكايت ضياء دلق كه سخت دراز بود و برادرش شيخ اسلام تاج بلخ بغايت كوتاه بالا بود و اين شيخ اسلام از برادرش ضيا ننگ داشتى، ضيا در آمد به درس ...
رفتن امير خشم آلود براى گوشمال زاهد
رفتن امير خشم آلود براى گوشمال زاهد / دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی با صدای گوینده رادیو امیر نوری
حكايت مات كردن دلقك سيد شاه ترمد را
حكايت مات كردن دلقك سيد شاه ترمد را / دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی با صدای گوینده رادیو امیر نوری
انداختن مصطفى خود را از كوه حرى
انداختن مصطفى عليه السلام خود را از كوه حرى از وحشت دير نمودن جبرئيل عليه السلام و نمودن ...
جواب گفتن امير مر آن شفيعان را
جواب گفتن امير مر آن شفيعان را و همسايگان زاهد را كه گستاخى چرا كرد و سبوى ما را چرا شكست من ...
دوم بار دست و پاى امير را بوسيدن
دوم بار دست و پاى امير را بوسيدن و لابه كردن شفيعان و همسايگان زاهد / دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی با صدای گوینده رادیو امیر نوری