ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو<br /> دل ما، بیتِ الهی ز دل‌آرایی تو<br /> با وجود رُخ خونین و به خاک آلوده<br /> صورتی را نتوان یافت، به زیبایی تو<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت باد

چون لاله به ساحت چمن می‌سوزم<br /> با یاد تو پاره پاره تن می‌‌سوزم<br /> در حسرت بوسه‌‌ای که خنجر آن روز<br /> بر حلق تو زد، هنوز من می‌‌سوزم<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت باد

نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش<br /> سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش<br /> تا دهد صبح ازل، هدیه به سلطان ابد<br /> به سر دست بَرَد جسم علی‌اکبر خویش<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت...

هنوز امّا چه عطری می‌وزد از سمت آن صحرا<br /> چه رازی بود آیا در سرانگشت گل‌‌افشانت<br /> تو بی‌شک بر لب خونین نی، خورشید می‌‌دیدی<br /> که صبح روشنی برخاست از شام غریبانت!...<br /> شهادت امام حسین...

سلام ای بادها سرگشته‌ی زلف پریشانت<br /> درود ای رودها در حسرت لب‌‌های عطشانت<br /> سلام ای ریخته بر خیزران و خاک و خاکستر<br /> عقیق تابناک خون ز مروارید دندانت<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت...

در سوگ تو خون از دل هر سنگ برآورد<br /> وقتی که به خون کرد شناور بدنت را<br /> می‌خواست که باران عطش بر تو ببارد<br /> می‌خواست خدا بر سر نی گل شدنت را<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت باد

سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی<br /> عروجت را گواهی می‌‌دهد این سِیر عرفانی<br /> طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا<br /> اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می‌‌مانی<br /> شهادت امام حسین علیه...

کشتی شکست خورده که دیدی به کارزار<br /> در خاک و خون تپیده به میدان بگو حسین<br /> تغییر کرده است لغت‌‌نامه‌‌هایمان<br /> زین پس به جای واژه‌ی عطشان بگو حسین<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت...

آن قدر آزاد است از هر قید و بندی<br /> حتی به کهنه پیرهن هم تن نداده‌‌ست<br /> یک روز روی شانه‌ی پیغمبر، اکنون<br /> بر روی نیزه باز در اوج ایستاده‌‌ست<br /> دارد همین که سایه‌‌اش را از سر نی<br /> باور...

دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی<br /> طفلی و لب‌‌به‌‌هم‌‌زدنی! فَابکِ لِلحُسَین<br /> لب‌تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب<br /> یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین<br /> شهادت امام حسین علیه السلام تسلیت باد