مسیر جاری :
می خواستم شعری بگویم دفترم سوخت
می خواستم شعری بگویم دفترم سوخت<br />
بر برگ گلها می نویسم مادرم سوخت<br />
دیدم قیامش را شکست و گفت بابا<br />
طاقت نیاوردم نمازِ آخرم سوخت<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
با همان دست شکسته چه دعایی میکرد
با همان دست شکسته چه دعایی میکرد<br />
مردمی را که نماندند به پای من و او<br />
مردمی را که به این مسئله واقف بودند<br />
که دو عالم همه هستند گدای من و او<br />
هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم<br />
کشته...
با اینکه خسته بودم و بیمار و داغدار
با اینکه خسته بودم و بیمار و داغدار<br />
همسایه ها بجای عیادت مرا زدند<br />
بعضی برای دلخوشی دخترانشان<br />
با تازیانه های حسادت مرا زدند<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
جا ماندگان قافله عصر جاهلی
جا ماندگان قافله عصر جاهلی<br />
دیوانه وار ، از سر عادت مرا زدند<br />
با علم اینکه کعبه آمال من علیست<br />
در طوف کعبه وقت عبادت مرا زدند<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
هرچند که به قصد شهادت مرا زدند
هرچند که به قصد شهادت مرا زدند<br />
تا گُم شود مسیر سعادت مرا زدند<br />
از کوچه های کینه ی دیرینه آمدند<br />
با عقده از مقام سیادت مرا زدند<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
بی تو دلیل زندگیِ من چه می شود؟
بی تو دلیل زندگیِ من چه می شود؟<br />
بی تو نگار این دل محزون که می شود؟<br />
بی فاطمه علی شود آخر خانه خراب<br />
سوگند دادمت که مرو جان بوتراب<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
ای باعث سرور علی از چه پر غمی؟
ای باعث سرور علی از چه پر غمی؟<br />
باور نمیکنم که همان بانوی منی<br />
کشته مرا تمام نفس های پر غمت<br />
کشته مرا عزیز دلم این قد خمت<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
خون می چکد از نگاه پُر ابر علی
خون می چکد از نگاه پُر ابر علی<br />
این خاک غریب می شود قبر علی<br />
در معرکه های خندق و خیبر، نه<br />
در کوچه ببین حماسۀ صبر علی<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
مولای جوان بگو که پیری سخت است
مولای جوان بگو که پیری سخت است<br />
بر مردم بی وفا امیری سخت است<br />
خون شد جگر صبر میان کوچه<br />
در اوج دلاوری اسیری سخت است<br />
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا
لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا<br />
با او همه ی دور و برش خورد به دیوار<br />
می خواست که سیلی نخورد صورتش امّا<br />
یک مرتبه چرخید سرش خورد به دیوار<br />
با دست در آن کوچه به دنبال علی گشت<br...