مسیر جاری :
کنج دلم را رفت و رو می کنم
و این شب جمعه
دلم می خواهد گوشه صحن تو را جارو بزنم
اما حالا...
کنج دلم را رفت و رو می کنم
خاکستر وجود مرا گر دهى به باد...
خاکستر وجود مرا گر دهى به باد/
از اشتیاق، رو به ره کربلا کند...
بربام دلم نور بیفشان
یک صبح دگر آمده و باز، تو خورشید/بربام دلم نور بیفشان؛ سحرم کن
رو به حرم جایی در همین نزدیکی
رو به حرم، جایی در همین نزدیکی، السلام علیک یا ابا عبدالله
دیدن کربلا چشم نمیخواهد، دل می خواهد
دریچه ای ست به سویِ خدا جهان حسین/
همیشه ذکر خدا هست بر زبان حسین…/
چنان گرفته به آغوش خود خدایش را/
که ماندگاری دین بسته شد به جان حسین
می خواهم حال و هوایت را ببویم
ذوب در کرب و بلا را که بلا کافی نیست/
حال بیمار تو را درد و دوا کافی نیست/
آنقدر تشنه ی وصلم که در این کاسه اگر/
هر قدر باده بریزی به خدا کافی نیست
این خسوف و کسوف بینمان را بردار
تو خورشید،
من زمین؛
این خسوف و کسوف بینمان را بردار
حسین جان!
میخواهم این شب جمعه ای دورت بگردم!
کارت گیر کرد روضه حسین بخوان
سائل شدیم شامل لطف وکرم شدیم/
خار آمدیم از نفست محترم شدیم/
لب وا نکرده حاجتمان مستجاب شد/
وقتی دخیل گوشه ای از این علم شدیم
ما تمام آرزویمان لبخند شماست
در منظومه علی (ع) ماه وجود تو کم بود.
آمدی و در مدار حسین (ع) چرخیدی.
سلام حضرت ماه!
در آسمان دلمان، همیشه ماه روی تو کامل است،
همیشه شب، شب چهاردهم است.
دلتنگ که می شوم، به ماه می نگرم....
کربلا شبهای جمعه دیگر بوی سیب نمی دهد
کربلا شبهای جمعه دیگر بوی سیب نمیدهد. خاک چادر مادر پنجشنبه شبها کار خودش را میکند.