مقدمه:
شعر (قسمت نشد اربعین کنارت باشم) و شعر (یک اربعین گذشته و زینب رسیده است) اشعاری زیباست درباره اربعین  حسینی که توسط شاعر گرانقدر یاسر مسافر سروده شده است.این دو  شعر  در ادامه آمده است:
 

قسمت نشد اربعین کنارت باشم

و زائر آن صحن و مزارت باشم

به خود فاطمه سوگند که مایل بودم
 

چون شهیدان خدا یاور و یارت باشم 

و از آن نوع نگاهی که به حرٌت کردی
 

به من انداز  که بر چوبه‌ی دارت باشم

گوش جان جز به صدای غم تو نسپارم
 

آمدم گوشه‌ی این روضه که زارت باشم

گفته‌ای دار و ندارت همه در علقمه ماند
 

من فدای تو و آن دار و ندارت باشم

پس برایم بنویسید به مشهد آیم

اربعین روزی اگر نیست کنارت باشم



**********************************



یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
بالای تربتی که خودش آرمیده است

یا ایها الغریب سلام ای برادرم
ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

ازشهر شام کینه رسیده مسافرت
پس حق بده که چنین داغدیده است

احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است
در کربلا نسیم مدینه وزیده است

بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات
با این حساب کسی زینبت را ندیده است

این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود
دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت
طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه
با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است

این دختر شماست که خواستند کنیزیش ….
لکنت گرفته است و صدایش بریده است

نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت
زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است
***
گفتی رقیه ….. گفت نمی آیم عمه جان !
در شام ماند و شهر جدید آفریده است

 

*این اشعار در تاریخ 1401/6/30 بروز رسانی گردید