مراقبات ماه رجب
اشاره:
معارف
افسوس از كوتاهي ما در طاعت خدا كجايند شكرگزاران كجايند تلاشگران آيا عاقلان توان فهم حق اين نداي آسماني را دارند چرا جوابي نميشنوم كجايند عارفاني كه ميدانند كسي توان شكر اين نعمت را ندارد كجايند كساني كه اقرار به كوتاهي و عجز دارند كه در جواب اين منادي آسماني بگويند: اجابت كرده و ياريت ميكنيم درود و سلام بر تو اي منادي خداي زيبا و جليل، شاه شاهان، مهربانترين مهربانان، خداي بردبار و كريم، رفيق دلسوز، صاحب عفو بزرگ، تبديل كننده بديهاي انسان به خوبيها اينان بندگاني گناهكار و طغيانگر، پست و اسير شهوتها و غفلتها ميباشند.
اي فرستاده بزرگ خدا مردگان بظاهر زنده را صدا ميكني كساني كه قلبهايشان مرده و عقلهايشان جدا و روحهايشان فاسد شده چرا مردگان را صدا ميزني كساني كه صداي تو سودي به آنان نميرساند، مگر اينكه با نداي تو قلبها زنده شده، عقلها بازگشته و روحها بيدار شود و درباره ارزش و بهاي گران اين نداي آسماني و بزرگي پروردگار و پستي نفس و سختي آزمايش و بدي حال خود بينديشند. آنان شايسته راندن و دور نمودن و لعنت و عذاب هستند، ولي وسعت رحمت پروردگار باعث اين دعوت بزرگ شده است، آن هم با اين زبان و بيان لطيفي كه بالاتر از تصور انسان و خواسته و آرزوي اوست. اكنون با واسطه قرار دادن اين نداي آسماني و لطف بزرگ از خدا ميخواهيم ما را موفق به اجابت اين دعوت و كرامت بزرگ بدارد.
اي وعده دهنده سعادت با خوشآمد گويي و كمال ميل و جانفشاني نداي تو را اجابت ميكنيم؛ زيرا ما را به تسبيح كردن مالك كريم خود توجه دادي و ما را ترغيب به اطاعت از مولاي مهربان خود كردي و ما را به كرامت پروردگار رساندي. اي منادي زبان حال افراد پست پاسخت ميدهند كه ما را بهرهمند ساخته و بزرگ داشتي و دعوت به بزرگترين سعادتها نمودي. پستي و فساد و كوچكي ما كجا و تسبيح و تمجيد خدايمان كجا خاك كجا و خداي خدايان كجا آلوده به پليديها كجا و مجلس پاكان كجا و اسير در زنجير كجا و منزل آزادگان كجا؟ ولي لطف پروردگار باعث شده تا به ما اجازه تسبيح خود را بدهد. و حكمت او ما را مشرّف به اين تكليف كرده است. چه رسوايي بزرگي اگر بعد از اين بخشش بزرگ در تسبيح او كوتاهي و در فرمانبرداري او سستي كنيم چه آقاي كريمي و چه بندههاي پستي، چه خداي بردبار و چه بندگان كم عقلي!
با گوش دل شنيديم آنچه را از پروردگار به ما رساندي كه «من همنشين كسي هستم كه با من همنشيني كند» در حالي كه بزرگي اين ابلاغ هر زباني را در عالم امكان و در تكليف جواب آن، لال كرده و عاقلان از زيبايي اين كرامت متحير شدند. اگر هر كدام از مشرفشدگان به اين خطاب داراي بدن تمام جهانيان و روحهاي تمام صاحبان روح بودند و تمام آن را در جواب و براي بزرگداشت اين خطاب فدا ميكردند، چيزي از حقوق آن را ادا نكرده و شكر حتي جزيي از آن را نميتوانستند بجا آورند.
پس چرا انسان بيكاره پست از اجابت اين دعوت غفلت ميكند و در استفاده از اين منزلت و مقام بزرگ كوتاهي ميكند و به اين هم بسنده ننموده و بجاي تمجيد و تسبيح خدا، كسي را تمجيد ميكند كه تمجيدش مستوجب آتش بوده، و به جاي همراهي با فرشتههاي نزديك خدا و پيامبران، در مجلسي كه پروردگار جهانيان حضور دارد، به قرين شدن با جنها و شيطانها در ميان طبقات جهنم راضي ميشود.
عجيبتر از اين ديدهاي ديدهاي كه خالق مخلوق را براي همنشين خود بخواند ولي مخلوق اجابت نكند و در حالي كه آقا مناجات بنده و انس او را دوست دارد، بنده از قبول عنايت او خودداري كند پس با تأسف و اعتراف به غفلتهاي خود و با ناچاري جواب ميگوييم: بله، اي پروردگار و آقا و اي مالك و مولا اگر توفيق تو نصيب ما شده و در اين دعوت عنايت تو شامل حال ما شود و با اين دعوت ما را به كرامت برساني ـ چنانچه از كرم تو جز اين انتظار نميرود و از كمال بخشش تو جز اين انتظاري نيست ـ چه سعادت بزرگي كه در اين صورت به بالاتر از آرزوي خود ميرسيم. ولي واي بر ما اگر جز اين باشد در اين حالت چه كنيم با اين تيره روزي و مجازات دوري از رحمت حق پس ميگوييم: و هيچ خدايي جز تو نيست.
تو را تسبيح و تمجيد ميكنيم. ماييم ستمگران. خدايا به خود ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و به ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود. بلكه به ناچاري بيشتر جسارت كرده، ذلت و پستي خود را آشكار نموده، با قسمهاي بزرگي نيز آن را تأكيد كرده و عرض ميكنيم: قسم به عزت و جلالت اي پروردگار ما!
حتماً از دستورات تو سرپيچي، خود را هلاك كرده و بر تو ميشوريم و فاسد ميشويم، اگر با توفيق خود ما را نگهداري نكني و با عنايت خود بر ما خوبي نكني. زيرا توان و نيرويي نيست مگر با ياري تو.
پس از اين با توفيق تو بيشتر گفته و با ياري تو در خواستن خود پافشاري ميكنيم و به جناب قدس تو كه نه، بلكه به حضرت رحمت و لطفت بخاطر جلب عطوفت آقاي خود و نازل شدن رحمت پروردگار خود عرضه ميداريم: اي كريمترين كريمان و اي بخشندهترين بخشندگان اي كسي كه خود را لطف ناميده است اين منادي ما را در اين ماه بزرگ به كرم تو دعوت و به لطف و رحمتت اشاره و بزرگواري و بزرگداشت تو را براي ما گفت (ماه ماه من است و بنده بنده من و رحمت رحمت من) بنابراين با اين دعوت ما ميهمانان دعوت شده تو و درماندگان درگاهت گرديديم.
و تو كسي هستي كه دوست نداري ميهماندار از ميهمان خود پذيرايي نكند، گرچه ميهمان بر اثر عدم پذيرايي از بين نرود و ميهماندار از كساني باشد كه پذيرايي دارايي او را كم كند. و اگر از ما پذيرايي نكني، در پناه تو گرسنه مانده و از بين ميرويم در حالي كه پذيرايي و احسان دارائيت را بيشتر ميكند. اي كسي كه نيكوكاري چيزي از او كم نكرده و محروم نمودن چيزي به او اضافه نميكند ما را بخاطر بديمان مجازات مكن.
كسي هستي كه بهاي بيشتري به من دادي و به كساني كه مهمان نبوده ولي مضطر باشند، وعده اجابت دادي و در كتابت وعده بر طرف كردن گرفتاري آنان را دادي و اكنون اي پروردگار ما محتاج بخشايش تو و نجات از مجازات دردناكت ميباشيم و هيچ نياز و اضطراري بالاتر از اين اضطرار نيست. پس كجاست اجابت و بر طرف كردن گرفتاري اي بخشاينده دست ما را بگير و از ورطه هلاكت شدگان و سقوط زيانكاران نجات ده. و چنانچه ماه، ماه تو، بنده، بنده تو و رحمت رحمت تو است، دست زدن و گرفتن طناب نجات تو نيز تنها با توفيقي از جانب تو ميسر است. زيرا تمام خيرها از تو بوده و در غير تو يافت نميشود. از كجا به خير برسيم در حالي كه خيري يافت نميشود مگر از ناحيه تو و چگونه نجات پيدا كنيم در حالي كه كسي نميتواند نجات يابد مگر با كمك تو.
اي كريم! اگر عدل تو ما را اجابت نموده ولي ترازوي حكمتت ما را رد كند و بگويد: فضل و بخشش بر شما خلاف حكمت و موفق نمودن شما خلاف عدالت در قضاوت است زيرا سزاوار فضل و بخشش نبوده و خوبي به شما كار درستي نيست بخاطر اين كه گناهان روي شما را سياه و غفلت از ياد من قلوب شما را تيره و دوستي دنيا نفس و عقل شما را مريض كرده و رحمت من گرچه شامل هر چيزي هست ولي مگر سخنم را در كتابم نشنيديد كه: رحمتم را براي متقين قرار ميدهم. [1] و من گرچه ارحم الراحمين و بخشنده مهرباني هستم ولي مجازاتم نيز سخت و شديد است و اگر حكمتم در ميان آفريدگانم نبود.
كه اهل عدل و فضل را از ديگران جدا نمايم در كجا زيبايي و بزرگي من به روشني آشكار ميشد، ما نيز در جواب قضاوت حكمتت با آموزش و ياري تو ميگوييم: شكي نيست كه سزاوار فضل و بخشايش تو نيستم اما اي كريم اگر سزاوار فضل بودن شرط بهرهمندي از فضل تو بود هيچگاه فضل تو در جهان آشكار نميشد. زيرا غير تو بجز از جانب تو نه خيري دارد و نه سزاوار چيزي است سزاواري فضل تو نيز فضلي است از جانب تو و امكان ندارد فضل از سزاوار فضل بودن بوجود آيد. و در مورد سياهي چهره و تيرگي قلبهايمان نيز به همين صورت جواب ميدهيم زيرا تمامي نورها در تو و از جانب تو است.
بنابراين اگر ما را نوراني نكني چگونه نوراني شويم و اگر ذرّهاي از نور و روشني خود را به ما عنايت فرمايي و ما را با دادن ذرهاي از زندگي خود، بزرگ بداري ما را زندگي و شفا داده و كامل و نوراني خواهي نمود. و آيه قرآن (رحمت خود را براي متقين قرار ميدهم)[2] نيز با اميدواري و آرزوها و دعاي ما منافاتي ندارد. زيرا ما نيز توقع داريم از فضل خود به ما تقوا عنايت فرمايي. چنانچه به متقين عطا فرمودي و سپس رحمتت را نصيب ما سازي.
وانگهي اين فرمايش تو فقط تصريح ميكند كه رحمت خود را براي افراد با تقوا قرار دادهاي و نفرمودهاي كه غير آنها را از رحمت خود بهرهمند نميسازي. و در جواب اين كه اگر اهل فضل و عدل را از ديگران جدا نكنم، زيبايي و بزرگيم در كجا بروشني جلوه ميكنند، ميگوييم براي آشكار شدن بزرگي، عدل و مجازات تو كافي است ستيزهگران و كساني را كه از روي تكبر تو را عبادت نميكنند، مجازات نمايي و با عدلت با آنان رفتار نمايي تا بزرگي و عدل تو بخوبي آشكار شود، و غير از من افرادي داري كه آنان را مجازات نمايي ولي من كسي را بجز تو ندارم كه به من رحم كند. اقرار كنندگان به آنچه ميخواهي و گدايان و دعا كنندگان و اميدواران و اهل ترس و حياي از تو كجا و آشكار شدن بزرگيت كجا؟
بخصوص كه، اگر چه گناهكاريم ولي به اوليا و دوستان فرمانبردارت متوسل ميشويم و رويمان گرچه سياه است ولي با روي پاك دوستان پاكت كه نزد تو درخشان است به تو توجه ميكنيم و دلهاي ما گرچه تاريك است ولي از نور بندگان عارف به تو، روشني ميگيريم. و اگر دوستي دنيا دلهاي ما را مريض و عقلهاي ما را نابود كرده، ولي محبت اولياي تو آن را زنده كرده و اگر فضل تو در بندگان چنگ زننده به دستگيره فضل و دامن كرمت آشكار ميشود، چه اشكالي دارد كه فضل آنان نيز در اهل ولايت آنان كه به دستگيره محبت آنان چنگ زدهاند، ظاهر شود.
و اگر عدل تو در مورد ثبوت ولايت آنان، با ما بحث كند، گرچه معلوم نيست ولايت آنان در ما باشد، ولي شكي نيست كه دشمنان تو و دشمنان آنها فقط بخاطر ولايت آنان با ما دشمني ميكنند. و مدت زيادي بخاطر اولياي تو ما را آزار دادند. و همين مقدار كافي است كه به دامن عفو و دستگيره فضل و كرمت و رشته اوليايت چنگ زنيم.
بنابراين به خاطر فضل و كرمت و به خاطر مقام اوليايت، محمد و آل او، صلواتي بيپايان بر آنان فرست، صلواتي كه با آن گناهان ما را آمرزيده عيبهاي ما را اصلاح و عقل و نور ما را با آن كامل كني و خود و آنان را به ما بشناساني و ما را به خودت و آنان نزديك نمايي و مقام ما را در همنشيني با آنان نزد خود بالا ببري، و با اين صلوات از ما خوشنود شده آنچنانكه هيچگاه از ما خشمگين نشوي تا در حالي كه از تو راضي بوده و تو نيز از ما راضي باشي بر تو وارد شويم، و ما را به آل محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ملحق نمايي همراه با شيعيان نزديك و اولياي گذشته آنان در جايگاه راستي نزد پادشاه توانا ـ كه در آنجا از نعمتها بهرهمندند ـ[3] و بر محمد و آل پاك او صلوات فرست كه هر چه خدا خواهد، همان است و قدرتي جز او نيست».
از ديگر مراقبتها در اين ماه اين است كه سالك معني ماه حرام را بداند تا مواظب تمام كارها و حالتها و حتي اموري كه وارد قلبش ميشود باشد. و بداند كه سه ماه رجب، شعبان و رمضان ماه عبادت است. بنابراين سزاوار است طالبان علم در آن ماهها عبادت را مقدم بر تحصيل علم نمايند، گرچه تحصيل علم نيز از برترين عبادتهاست.
پینوشتها:
* ـ برگرفته از كتاب المراقبات، ميرزاجوادآقا ملكي تبريزي، فصل هشتم، ص 96.
[1] ـ «فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»؛ (اعراف/ 156).
[2] ـ همان.
[3] ـ قمر/ 55.
/خ