خشم و تعصب نابجا، دشمنان درک درست انسانند.
چکیده: همیشه قبل از خشمگین شدن، ابتدا حس دیگری غیر از خشم را انسان تجربه می کند. شاید قبل از خشم، ترس را تجربه کنیم یا احساس کنیم به ما حمله، توهین یا ظلم شده است. بنابراین با «خشم» قدرتنمایی میکنیم تا احساسات اولیهمان را پنهان کنیم. در این نوشتار با انواع خشم آشنا می شویم.
تعداد کلمات 1392 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1392 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
انواع خشم
با یک دید کلّی، میتوان خشم را در دو گونة مثبت (مناسب) و منفی (نامناسب) دستهبندی کرد:
الف) خشم مثبت
این نوع خشم یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است تا او را از تباهی و نابودی صیانت کند و عواملی را که به سلامتی وی آسیب میرساند، از وی دفع نماید.
خشم مناسب دارای سه ویژگی است:
الف) یک تهدید واقعی وجود داشته باشد.
ب) میزان خشم متناسب با شدّت تهدید باشد.
ج) اقدام ما کمترین آسیب را متوجّه خودمان بکند و از شدّت تهدید بکاهد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 55).
در فرهنگ اسلامی نیز نه تنها خشم به طور کامل تخطئه نشده، بلکه بسیاری از خشمها که تحت کنترل عقل هستند و آگاهانه اِعمال میشوند، به عنوان خشم مقدّس و مبارک معرّفی شده است. قرآن و حدیث در برخی موارد خشم را به خدا نسبت میدهند و او را به نامهایی چون «قهّار» و «جبّار» وصف مینمایند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: بگو: من تنها یک بیم دهنده ام و هیچ معبودى جز خداوند یگانة قهّار نیست (ص/65). همچنین میفرماید: تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ: بسیارى از آنها را مى بینى که کافران (و بُت پرستان) را دوست مى دارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند). نفس (سرکش) آنها چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد که نتیجة آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند (المائده/80)؛
از آیات فوق بر میآید که خشم خدا تنها برای خود انسان و به نفع اوست و زمانی بروز میکند که انسان از مسیر اعتدال و مستقیم الهی منحرف گردد و عملی انجام دهد که با آن اهدف متعالی که خداوند برایش ترسیم نموده، مخالف باشد. خشم انسان نیز زمانی جنبة ایجابی و مقدّس مییابد که با اهداف و نیّات مقدّس و مبارک پیوند بخورد؛ خشمی که تنها برای خداوند، به نام او، احقاق حقّ و اعمال قوانین خداوند بر زمین باشد. چنین خشمی از دیدگاه اسلام جایز و در برخی مواقع واجب میگردد، امّا به شرطی که جنبة طغیان پیدا نکند و بر اساس حقّ و عدالت باشد (ابراهیم عبدالرحیم، 2009م.: 95).
خشم مناسب دارای سه ویژگی است:
الف) یک تهدید واقعی وجود داشته باشد.
ب) میزان خشم متناسب با شدّت تهدید باشد.
ج) اقدام ما کمترین آسیب را متوجّه خودمان بکند و از شدّت تهدید بکاهد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 55).
در فرهنگ اسلامی نیز نه تنها خشم به طور کامل تخطئه نشده، بلکه بسیاری از خشمها که تحت کنترل عقل هستند و آگاهانه اِعمال میشوند، به عنوان خشم مقدّس و مبارک معرّفی شده است. قرآن و حدیث در برخی موارد خشم را به خدا نسبت میدهند و او را به نامهایی چون «قهّار» و «جبّار» وصف مینمایند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: بگو: من تنها یک بیم دهنده ام و هیچ معبودى جز خداوند یگانة قهّار نیست (ص/65). همچنین میفرماید: تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ: بسیارى از آنها را مى بینى که کافران (و بُت پرستان) را دوست مى دارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند). نفس (سرکش) آنها چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد که نتیجة آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند (المائده/80)؛
از آیات فوق بر میآید که خشم خدا تنها برای خود انسان و به نفع اوست و زمانی بروز میکند که انسان از مسیر اعتدال و مستقیم الهی منحرف گردد و عملی انجام دهد که با آن اهدف متعالی که خداوند برایش ترسیم نموده، مخالف باشد. خشم انسان نیز زمانی جنبة ایجابی و مقدّس مییابد که با اهداف و نیّات مقدّس و مبارک پیوند بخورد؛ خشمی که تنها برای خداوند، به نام او، احقاق حقّ و اعمال قوانین خداوند بر زمین باشد. چنین خشمی از دیدگاه اسلام جایز و در برخی مواقع واجب میگردد، امّا به شرطی که جنبة طغیان پیدا نکند و بر اساس حقّ و عدالت باشد (ابراهیم عبدالرحیم، 2009م.: 95).
موارد صحیح ابراز خشم
قرآن و حدیث با نگاهی بسیار دقیق به هیجان خشم، موقعیّتهایی را که لازم است انسان خشم گیرد، مشخّص مینماید؛ از جمله موارد پسندیدة ابراز خشم از دیدگاه قرآن و حدیث عبارتند از:
1) احقاق حقّ و جلب رضایت پروردگار
هرگاه انسان حقّ خویش را در حال ضایع شدن ببیند، هیجان خشم موجب میشود که فرد از خود واکنش نشان دهد و از حقّ خود دفاع نماید (ژالهفر، 1382: 254). مهمترین این حقها، حقّ بندگی خداوند متعال است. علی(ع) میفرماید: «پیامبر اکرم(ص) به خاطر دنیا هرگز خشمگین نمیشد، ولی هرگاه برای حق غضب میکرد، اَحَدی را نمیشناخت و خشمش فرونمینشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود» (فیض کاشانی، 1339، ج 5: 303). امام رضا(ع) نیز میفرماید: «چنانچه در موردی خواستی غضب کنی، پس متوجّه باش که خشم خود را در جهت کسب خشنودی خداوند اِعمال کنی» (الدّینوری، بیتا، ج 1: 292). از نمونة این خشمها، خشم حضرت موسی(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین بیان میدارد: وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، جانشینان بدی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. او گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده! (الأعراف/150).
نمونهای دیگر خشم حضرت سلیمان (ع) است، زمانی که متوجّه غیبت هدهد میشود: وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ: (سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمى بینم، یا اینکه او از غایبان است؟! * قطعاً او را شدیداً کیفر خواهم داد یا او را ذبح مىکنم یا باید دلیل روشنى (براى غیبت خود) براى من بیاورد! (النّمل/22ـ20). هیجان خشمی که بر حضرت سلیمان (ع) عارض شد، از نوع ایجابی و مثبت بود، چه آنکه حضرت سلیمان(ع) پادشاه انس و جنّ و حیوانات بود و سیاست و ادارة چنین مملکت گستردهای کاری بسیار بزرگ و نیازمند ارادهای قوی و هوش و فراست سرشار و نیز شدّت و غلظت و خشم به موقع است (ابراهیم عبدالرّحیم، 2009 م.: 97). هدهد نیز از سربازان حضرت سلیمان (ع) و دارای جایگاهی ویژه بود و مهندسی آب آن حضرت را بر عهده داشت و بدون اجازة ایشان جایگاه خویش را ترک کرده بود (ابنکثیر، 1419ق.، ج 6: 166). بنابراین، شایستة چنین شدّتی از سوی آن حضرت بود. در اینجا لازم است که به چند نکتة اساسی توجّه شود:
1ـ خشم حضرت سلیمان(ع) بهخاطر این بود که هدهد وظیفه و تکلیف خویش را به درستی انجام نداده بود، نه بهخاطر امیال و انگیزههای شخصی.
2ـ حضرت سلیمان(ع) مجازات مترتّب از خشم خویش را منوط به عدم ارائة توجیهی قانعکننده از سوی هدهد قرار داد. بنابراین، در هنگام خشم نیز اصول عقلانی را فراموش نکرد.
نمونهای دیگر خشم حضرت سلیمان (ع) است، زمانی که متوجّه غیبت هدهد میشود: وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ: (سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمى بینم، یا اینکه او از غایبان است؟! * قطعاً او را شدیداً کیفر خواهم داد یا او را ذبح مىکنم یا باید دلیل روشنى (براى غیبت خود) براى من بیاورد! (النّمل/22ـ20). هیجان خشمی که بر حضرت سلیمان (ع) عارض شد، از نوع ایجابی و مثبت بود، چه آنکه حضرت سلیمان(ع) پادشاه انس و جنّ و حیوانات بود و سیاست و ادارة چنین مملکت گستردهای کاری بسیار بزرگ و نیازمند ارادهای قوی و هوش و فراست سرشار و نیز شدّت و غلظت و خشم به موقع است (ابراهیم عبدالرّحیم، 2009 م.: 97). هدهد نیز از سربازان حضرت سلیمان (ع) و دارای جایگاهی ویژه بود و مهندسی آب آن حضرت را بر عهده داشت و بدون اجازة ایشان جایگاه خویش را ترک کرده بود (ابنکثیر، 1419ق.، ج 6: 166). بنابراین، شایستة چنین شدّتی از سوی آن حضرت بود. در اینجا لازم است که به چند نکتة اساسی توجّه شود:
1ـ خشم حضرت سلیمان(ع) بهخاطر این بود که هدهد وظیفه و تکلیف خویش را به درستی انجام نداده بود، نه بهخاطر امیال و انگیزههای شخصی.
2ـ حضرت سلیمان(ع) مجازات مترتّب از خشم خویش را منوط به عدم ارائة توجیهی قانعکننده از سوی هدهد قرار داد. بنابراین، در هنگام خشم نیز اصول عقلانی را فراموش نکرد.
2) خشم در برابر کفّار و دشمنان اسلام
دشمنان اسلام و کفّار همواره در صدد تعدّی به اسلام و مسلمانان و ایجاد مانع در مسیر گسترش اسلام و نشر و تبلیغ آن برمیآیند و در خلوت خویش از شدّت کینه و نفرت نسبت به مؤمنان انگشت خشم به دهان میگزند: هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید، امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالىکه شما به همة کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: ایمان آوردهایم، امّا هنگامى که تنها مىشوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: با همین خشمى که دارید، بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه ها آگاه است (آلعمران/119). علی(ع) میفرماید: «کینهتوزی سبب خشم است» (تمیمی آمدی، 1366: 299).
ب) خشم منفی
خشم منفی حالتی است که فرد در آن آگاهی، اختیار عقل و کنترل احساس و شعور خود را از دست میدهد. در آن هنگام، انسان از ملکة اندیشه و بصیرت بیبهره است و مهار نفس خویش را از دست میدهد، تا جایی که ممکن است خشم خود را متوجّه عواملی نماید که در برانگیخته شدن خشم وی نقشی نداشتهاند. چنین خشمی است که در فرهنگ اسلامی خشمی مذموم، غیر مقدّس و کلید همة بدیهاست (ر.ک؛ زینالهادی، 1383: 198). علی (ع) نیز خشم را کلید تمام بدی ها میداند» (کلینی، 1388ق.، ج 2: 303).
خشمی ناپسند است که به خاطر امور نفسانی و منافع بیارزش دنیوی باشد و تحت مدیریّت و کنترل و ارزیابی عقل قرار نگیرد. چنانچه این حالت هیجانی به طور مستمر ادامه یابد، نفس انسان کاملاً تغییر پیدا میکند و آرامش روانی خویش را از دست میدهد و ضمن احتمال ابتلا به جنون و اختلالات روانی، فرد رادچار شخصیّتی کاذب مینماید. در این حالت، او بسیاری از صفات ظاهری شخصیّت و هویّت و دیدگاه نسبت به خود و دیگران را از دست میدهد (ر.ک؛ داکو، بیتا: 31). زمانی که فرد از تفکّر بازماند، در واقع، مهمترین وجه تمایز خود از حیوان را از دست داده، به راحتی دچار خطا و انحراف میگردد. انسان در چنین شرایطی طعمة آسانی برای شیطان است تا او را به ارتکاب خطاهای فکری، گفتاری و رفتاری مبتلا سازد.
منبع: کتاب «خشمی به طعم مهر» (راهکارهایی برای رهایی از خشم)
نویسنده: علی رضا محمدلو
خشمی ناپسند است که به خاطر امور نفسانی و منافع بیارزش دنیوی باشد و تحت مدیریّت و کنترل و ارزیابی عقل قرار نگیرد. چنانچه این حالت هیجانی به طور مستمر ادامه یابد، نفس انسان کاملاً تغییر پیدا میکند و آرامش روانی خویش را از دست میدهد و ضمن احتمال ابتلا به جنون و اختلالات روانی، فرد رادچار شخصیّتی کاذب مینماید. در این حالت، او بسیاری از صفات ظاهری شخصیّت و هویّت و دیدگاه نسبت به خود و دیگران را از دست میدهد (ر.ک؛ داکو، بیتا: 31). زمانی که فرد از تفکّر بازماند، در واقع، مهمترین وجه تمایز خود از حیوان را از دست داده، به راحتی دچار خطا و انحراف میگردد. انسان در چنین شرایطی طعمة آسانی برای شیطان است تا او را به ارتکاب خطاهای فکری، گفتاری و رفتاری مبتلا سازد.
منبع: کتاب «خشمی به طعم مهر» (راهکارهایی برای رهایی از خشم)
نویسنده: علی رضا محمدلو
بیشتر بخوانید :
انواع مختلف خشم
انواع خشم
شش گام برای مدیریت خشم
چگونه می توان خشم و عصبانیت را کنترل کرد؟
روش هایی ساده برای کنترل خشم