اشاره
سی و هفت سال ازمرگ جانگداز و تکان دهنده جهان پهلوان، غلامرضا تختی، ورزشکار بزرگ، انسان والا، آزاد مرد سیاسی و شخصیت محبوب مردم ایران می گذرد. او که یکی از پرافتخارترین قهرمانان ایران و فاتح سکّوی رفیع کشتی جهان بود و نه تنها در ایران، که در تاریخ ورزش جهان نیز چهره ای ماندنی است. البته راز ماندگاری شگفت این انسان بزرگ را نباید تنها در برق نشان های قهرمانی اش جست؛ بلکه او با فضیلت های نیک اخلاقی اش، فرزند وفادار این ملت باقی ماند و همیشه نیز در قلب همگان جای دارد. روح بلندش شادو جایگاهش همیشه والا و والاتر باد.
زندگی نامه
غلامرضا تختی، ملقّب به جهان پهلوان، در پنجم شهریور 1309، در منطقه خانی آباد تهران به دنیا آمد. تختی، تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی و دوره اول متوسطه را در دبیرستان منوچهری گذراند، اما آن را نیمه کاره رها کرد و نزد استاد ابراهیم نجار، به آموختن نجاری پرداخت و ظاهرا به راهنمایی او که ورزشکاری باستانی کار بود، به ورزش روی آورد و در سال های 1335 تا 1337 ه . ش، بازوبند پهلوانی ایران زمین را به بازوبست و پهلوانی صاحب زنگ و ضرب شناخته شد. تختی، ورزشکاری پهلوان صفت بود که مدال های طلا و نقره بسیاری از میادین جهانی و المپیکی به دست آورد. او نماد ورزش ایران بود که به جنگ رژیم خودکامه پهلوی رفت و سرانجام در هفدهم دی ماه 1346، در 37 سالگی به طرز مشکوکی، که بیشتر آن را توطئه رژیم می دانند، از دنیا رفت. پیکر او را در شهر ری به خاک سپردند. روحش شاد و یادش هماره گرامی باد.
ویژگی های فردی
جهان پهلوان، مرحوم غلامرضا تختی، به واقع پهلوان بود و روحیه جوانمردی پهلوانی در او موج می زد. ویژگی های فردی و شخصیتی تختی، ادب، فروتنی، حجب و حیا، پای بندی به آیین جوانمردی و سنت های پهلوانی، دستگیری از فرودستان و نیازمندان، نیکخواهی، حق شناسی، احترام به بزرگان و پیش کسوتان و ارزش های ملی ـ مذهبی جامعه، همراه با چهره دل نشین و لبخند زیبا و گرمش ـ که تقریبا هر کس که او را از نزدیک دیده، به آن اشاره کرده است ـ و قصه ها و افسانه هایی که از عزت نفس و بلندنظری و کمک های او به دیگران در میان مردم رواج یافته بود، از او چهره ای فوق العاده محبوب ساخته است. تختی، نماد ورزش ایران و از نسل پهلوانان اساطیری و ماندگار در تاریخ ایران است. مردی که واژه های زیبای پهلوانی، جوانمردی، گذشت، دین داری، مردانگی و فداکاری، به نام او گره خورده است. غلامرضا، قهرمانی است که در سایه پهلوانی، ماندگار شد.
احترام به مادر
جهان پهلوان تختی، مادرش را خیلی دوست می داشت و به او احترام می گذاشت و فرمانش را به گوش جان می سپرد و اطاعت می کرد. در سال 1328، تختی به مسجد سلیمان رفت و در شرکت نفت آنجا مشغول به کار شد. بعد از چندی، برای دیدار مادرش از شرکت نفت تقاضای مرخصی نمود، ولی مورد موافقت واقع نگشت. بدین ترتیب، جهان پهلوان که هنوز یک سال از خدمتش نمی گذشت، استعفا داد. متن استعفای او خواندنی است: «بسیار متأسفم از اینکه مقام ریاست کارگزینیِ اداره شرکت نفت مسجد سلیمان، با مرخصی یک ماه این جانب موافقت نفرموده اند. از نظر آنکه من برای مادر خودم ارزش فراوانی قائل هستم و او از من خواسته است که به دیدارش بروم، چاره ای جز اطاعت امر او نمی بینم و با مرخصی من نیز موافقت نشده است. خواهشمند است استعفای این جانب را بپذیرید. با نهایت احترام، غلامرضا تختی».
بیایید انسان باشیم
پس از مسابقات جهانی یوکوهامای ژاپن در سال 1961م، که تختی در آن مدال طلایِ جهان را به گردن آویخته بود، روزی از خیابانی می گذشت که متوجه شد پسری در گفت وگو با دوست خود، از او تعریف می کند و به کشتی گیر دیگری بد می گوید. جهان پهلوان به سوی آن دو رفت و به آن پسر گفت: «بیایید انسان باشیم. بیایید شما که امید و آرزو و چشم و چراغ این جامعه هستید، از حالا یاد بگیرید که با زشتی ها و کلمات رکیک آشنا نشوید. چراتا جایی که این همه گفته های خوب و دل نشین است، کلمات زشت و ناپسند را به زبان می آورید؟» و بدین ترتیب، به آن دو آموخت که انسانِ نیک بودن، از مدال های رنگارنگ جهانی پرارج تر است؛ چه اینکه دوران قهرمانی زودگذر است و آن چه باقی ماند، پهلوانی هاست.
پهلوانی در میدان قهرمانی
جهان پهلوان تختی همیشه می گفت: «هدف، قهرمان شدن نیست. هر کس با کم و بیش تمرین، می تواند قهرمان شود، اما فقط قهرمانی به گردن خود و ملتش مدال طلا می آویزد، که وجودش سرشار از جوانمردی و خدمت به هم نوع باشد». جهان پهلوان، کشتی گیری قدرتمند و چالاک بود. او با هوشمندی و موقع شناسی کشتی می گرفت، اما حتی روی تشک هم اصول جوانمردی را از یاد نمی برد و هیچ گاه دیده نشد که از ضعف حریف سوء استفاده کند. الکساندر مدوید، رقیب سرشناس روسیِ تختی، بر مزار تختی در حال گریه گفته است: «در طول مدتی که کشتی گرفته ام، شجاع تر، خوش خُلق تر و مهربان تر از تختی ندیده ام».
زلزله بویین زهرا
پس از زلزله بویین زهرا در شهریور ماه 1341، مردم به نشانه اعتراض به بی کفایتی حکومت وقت در کمک رسانی به زلزله زدگان و نیز بی اعتماد به دولت، از جهان پهلوان خواستند کمک ها را جمع آوری کند و به زلزله زدگان برساند. تختی با جمعی از ورزشکاران، کمک های نقدی و جنسی مردم تهران را جمع کرد و به زلزله زدگان رساند. پس از آن، غوغایی به پا شد که در تاریخ مشارکت های مردمی ایران زمین، کم نظیر و یا بی مانند است. اوصافی که از استقبال مردم و بخشش های آنان به جهان پهلوان در آن روز آورده اند، به افسانه بیشتر شباهت دارد، و نشان از اعتماد شگرف مردم به این پهلوانِ خاکی خود است.
تختی و نماز
یکی از شاخصه های دین داری از صدر اسلام تاکنون، پاسداشت پایه و عمود دین، یعنی نماز است. تا الان، هیچ کس حتی به ظن و گمان نگفته است که تختی در نماز خواندن، کاهلی داشته است؛ بلکه در مقابل، دوستان او همیشه تأکید داشته اند که او، نماز را در محل تمرین یا مسجد نزدیک محل اقامه می کرده است. درباره تختی گفته اند که در روزهای تمرین، همیشه از دو لُنگ استفاده می کرد؛ یکی برای تمرین و یکی مخصوص نماز. او همیشه این لنگ مخصوصِ نماز را در رختکن و در جای معین قرار می داد و به محض اینکه تمرینش تمام می شد، نماز را شروع می کرد. تختی؛ ارادتمند اهل بیت علیهم السلام
جهان پهلوان غلامرضا تختی، از مولایش حضرت علی علیه السلام درس اخلاق و فروتنی آموخت و در مکتب حسینی، همچون مسلمانی راسخ و استوار بر عقیده خویش باقی ماند. او همیشه قرآنی در جیب داشت و هیچ گاه از یاد خدا غافل نبود. تختی یک بار در پاسخ به اظهار محبت روحانی محل که بالای منبر از او تجلیل کرده بود، گفت: «من نه تنها به دلیل اینکه اسمم غلامرضاست، غلام حضرت امام رضا علیه السلام هستم؛ بلکه غلام همه ائمه اطهارم و از خدا می خواهم که تا پایان عمر، توفیق انجام فرایض مذهبی را داشته باشم و یک مسلمان واقعی باقی بمانم». او در آخرین مصاحبه اش، رمز موفقیت خود را، تأسی از ائمه اطهار دانسته و می گوید: «من از علی علیه السلام آموختم که در مقابل ناملایمات باید ایستادگی کرد و برای پیروزی باید تلاش نمود و با اتّکال به خدا به میدا رفت و پیروز شد و من چنین کردم و پیروز شدم». تختی همواره شب های جمعه برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می رفت و ارادت خاصی به ائمه اطهار، به ویژه حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام داشت.
آخرین زیارت
جهان پهلوان غلامرضا تختی، هر بار که عازم سفر ورزشی بود، به مشهد مقدّس می رفت و به ثامن الحجج علیه السلام متوسل می شد. یکی از خادمان حرم رضوی، درباره آخرین زیارت تختی می گوید: «شادروان تختی، در حالی که دو دستش را محکم به پنجره ضریح قفل کرده و صورتش را به ضریح چسبانده بود، به شدت گریه می کرد و با ناله می گفت: یا امام رضا، من غلامرضا، غلام تو هستم. هر چه دارم، از تو دارم. کمکم کن. درمانده شده ام. تا حالا آبروی مرا حفظ کرده ای، نگذار میان مردم بی آبرو شوم. به من روحیه و توان ده تا بتوانم همچنان در خدمت مردم باشم. تو خیلی چیزها به من داده ای. به کمکت احتیاج دارم، نا امیدم نکن، یا امام رضا».
شهید رجایی و تختی
شهید محمدعلی رجایی، در دی ماه سال 1359، در پیامی خطاب به خانواده جهان پهلوان غلامرضا تختی، اظهار داشت: «جهان پهلوان تختی، تنها مرد میدان ورزش نبود. او مرد میدان تقوا و فضیلت و مسلمانی بود. او الگوی جوانمردیِ اسلامی، در عالَم ورزش ایران و جهان بود. او افتخار دنیای ورزش، و نمونه کم نظیر یک ورزشکار مسلمان و یک مسلمان نمونه بود».
ادبیات تختی
در تاریخ معاصر ایران زمین، کمتر شخصیتی به شهرت و محبوبیت جهان پهلوان، غلامرضا تختی دست یافته است. مجموع شعرهایی که در رثا و تجلیل او سروده شده، و نوشته های درباره آن مرحوم، که گاه در چند اثر گردآوری شده، به حدی است که می توان اصطلاح «ادبیات تختی» را برای آن به کار برد. هنرمندان گوناگونی، او را موضوع داستان، نمایشنامه، فیلمنامه، طراحی، نقاشی، تندیسگری، و سرودهای حماسی، رزمی و سیاسی خود قرار داده اند. در سراسر ایران، شمار بسیاری خیابان، میدان و ورزشگاه به نام تختی است و چند تمبر یادبود نیز با تصویر او انتشار یافته است. «مسابقات کاپ آریامهر» پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به «مسابقات کشتی جام جهان پهلوان تختی» تغییر نام داد. براساس اعلام کمیته ملی المپیک، نام غلامرضا تختی، در کنار نام برترین ورزشکاران جهان در قرن بیستم جای گرفته است.
مرگ مشکوک
رژیم سفّاک پهلوی، که از فعالیت های سیاسی جهان پهلوان آگاهی پیدا کرده بود، برای به سلطه کشیدن تختی، ریاست فدراسیون کشتی کشور را به او پیشنهاد نمود، ولی او این پیشنهاد، و حتی پیشنهاد شهرداری تهران یا نمایندگی مجلس را رد کرد. در نهایت، رژیم پهلوی چون هیچ راهی برای نفوذ به تختی نیافته و نیز از محبوبیت روز افزون او هراس داشت، در توطئه ای مشکوک، او را به قتل رساند. هرچند در آن زمان، مرگ تختی را خودکشی اعلام کردند، ولی این توطئه رژیم، با آگاهی یافتن مردم از اصل ماجرا، نقش برآب گردید. پیکر پاک جهان پهلوان، با حضور خیل دوستداران و مشتاقان، در شهر ری به خاک سپره شد.
منبع:www.hawzah.net
/س