عصر روز دهم

پروژه عصر روز دهم براي اولين بار توسط زنده ياد رسول ملاقلي پور مطرح شد و اين کارگردان حتي براي ديدن لوکيشن هاي فيلم سفرهايي به کربلا داشت، اما با مرگ وي، پروژه به شکل ديگري و اين بار توسط مجتبي راعي ساخته شد که فيلم هايي چون جاي امن، غزال، تولد يک پروانه، جنگجوي پيروز، سفر به هيدالو و سريال سال هاي سخت در خمين را در پرونده کاري دارد.
پنجشنبه، 13 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عصر روز دهم
عصر روز دهم
عصر روز دهم






سفر به کربلا

پروژه عصر روز دهم براي اولين بار توسط زنده ياد رسول ملاقلي پور مطرح شد و اين کارگردان حتي براي ديدن لوکيشن هاي فيلم سفرهايي به کربلا داشت، اما با مرگ وي، پروژه به شکل ديگري و اين بار توسط مجتبي راعي ساخته شد که فيلم هايي چون جاي امن، غزال، تولد يک پروانه، جنگجوي پيروز، سفر به هيدالو و سريال سال هاي سخت در خمين را در پرونده کاري دارد.
منوچهر محمدي تهيه کننده مي گويد: «عصر روز دهم با رويکردي تازه در عرصه سينماي دفاع مقدس تلاش دارد عناصر اعتقادي و ديني دو ملت ايران و عراق را با محوريت خاندان اهل بيت و بالاخص واقعه عظيم عاشورا به گونه اي تصوير کند تا سرفصل تازه اي در ايجاد پيوند ديني و فرهنگي بين دو ملت باشد.»
اين گروه براي فيلمبرداري بخش هاي پاياني فيلم که در کربلا اتفاق مي افتد به عراق سفرکردند و بخشي از فيلم نيز روز عاشورا ي حسيني در کربلا فيلمبرداري شد. به گفته راعي به دليل فيلمبرداري دشوار اين بخش، از سه دوربين استفاده شد داستان اين فيلم از خرمشهر و در دوران جنگ ايران و عراق آغاز مي شود و زندگي يک خانواده را به تصوير مي کشد که جنگ باعث جدايي آن ها مي شود و بعد از وقايع ديگري از جمله سقوط صدام و جنگ آمريکا و عراق آن ها همديگر را پيدا مي کنند.
مجتبي راعي در مورد ايده و شکل گيري فيلمنامه آخرين ساخته خود مي گويد: «ايده اين کار را منوچهر محمدي به زنده ياد ملاقلي پور پيشنهاد کرده بودند که متأسفانه با مرگ او کار به سرانجام نرسيد. البته من فيلمنامه ملاقلي پور را هرگز نخواندم و همان ايده دوخطي آقاي محمدي را تبديل به يک فيلمنامه ديگر کردم. طبعاً فيلمنامه اوليه به دنياي آقاي ملاقلي پور نزديک بود و من سعي کردم در فضاسازي و کارگردان و...کاري کرده باشم تا مشخص شود فيلم را من ساخته ام.»
راعي در مورد انتخاب عوامل مي گويد: «در زمان حيات آقاي ملاقلي پور با شاپور امين، گلشيفته فراهاني و به طور کلي خيلي از عوامل م مثل مادر صحبت شده بود و قرار بود با آنها اين کار را بسازند. به علت تغييرات فيلمنامه و اين که فيلمنامه ديگري شد، ديگر عملاً نمي شد که همه آن ها بيايند. بنابراين از عوامل جديدي استفاده کرديم. و بعضي از عوامل فني انتخاب شده قبلي را هم در کار داريم. من با حسن روح پروري در سفر به هيدالو کار کرده بودم و او براي آن کار کانديد هم شده بود و به نظر من هم درآن کار و هم در عصر روز دهم فوق العاده کار کرد. در اين فيلم بايد جاهايي را مي ساختيم و ترکيب مي کرديم با لوکيشن هاي واقعي عراق که کسي متوجه ساخته شدن آن نشود و به نظرم روح پروري بسيار خوب از عهده کار برآمده است. براي انتخاب بازيگران به هرحال فکر کرديم چه کسي مي تواند به نقش نزديک باشد و در وهله دوم، نه در اين کار که در همه کارها به اين شکل است که چه کسي مي تواند خودش را با توان مالي فيلم هماهنگ کند. در مجموع از گروهي که داشتم کاملاً راضي ام. ضمن اين که چند بازيگر عراقي هم انتخاب کرديم که به نظرم آن ها خوب هستند بعضي از عراقي ها را از تئاتر کشورشان و تعدادي را هم که در ايران زندگي مي کنند، در همين جا پسنديديم. ترجيح ام اين بود که به فارسي مسلط نباشند.»
راعي در مورد دليل ساخت اين اثر مي گويد: «فيلمي ساخته شده است به نام هدف، خبرنگار که در آن گفته مي شود بيشترين تعداد خبرنگاران در جنگ آمريکا و عراق کشته شده اند. يعني در اين همه جنگ در تاريخ بشريت اين تعداد خبرنگار کشته نشده اند. ضمن اين که در اين فيلم از عراق تصويري داده مي شود که مردم آن جا هميشه در ميان خون و جنگ زندگي کرده اند. در واقع فيلم ما پاسخي به آن فيلم است. در اين فيلم حدود هشتاد درصد کار در فضاي خارجي گرفته شده و بيشتر محل ها واقعي است و ما فقط اجازه مي گرفتيم چند ساعتي در آن جا کار مي کرديم و شرايط کوچه و بازار و زندگي مردم هم تقريباً طبيعي بود.»
راعي در مورد کارگرداني مي گويد: «من در کارگرداني هم بايد يک داستان ملودرام را مي گفتم که دختري به دنبال خواهر گم شده اش است و هم بايد يک فيلم کاملاً واقع گرايانه در مورد زندگي مردم و فضاي عراق مي ساختم. در کارگرداني سعي کردم اين ها را ترکيب کنم که تماشاگر هم داستان را دنبال کند و هم با فضا و زندگي مردم عراق آشنا شود. سعي نکرديم فيلمي را در ايران بگيريم و چند تابلوي عراقي و چند نفر چفيه دار را نشان بدهيم و بگوييم اين جا عراق است. سعي کردم تماشاگر فضاي واقعي کوچه و خيابان ها و زندگي واقعي مردم عراق را ببيند. سعي کرديم داستان را از کار درآوريم. اميدوارم فيلم ديده شود و مورد پسند قرار گيرد.»
حسن روح پروري طراح صحنه و لباس فيلم هاي اخير مجتبي راعي در مورد حضورش در عصر روز دهم مي گويد: «حُسن کار با آقاي راعي اين است که فيلمنامه هايي که ايشان مي نويسند به طراح اجازه کار و فکر مي دهد و خلاقيت طراح مي تواند نمود پيدا کند. فضايي که ايشان مي نويسند و تصوير مي کنند، داراي ايده طراحي است. من خيلي خوشحالم که در سفر به هيدالو در خدمت شان بودم و به ايشان گفتم که مي بالم به اين دعوت. چون اگر ايشان از کارم راضي نبودند من را براي اين کار دعوت نمي کردند. خيلي خشنود و خوشحالم که در عصر روز دهم هم حضور داشتم.
روح پروري در مورد فضاي کار و امکانات آن مي گويد: «فضاي کار متفاوت بود. بخش هايي در عراق فيلمبرداري مي شد و بخش هايي را بايد در ايران بازسازي مي کرديم. اين موضوع به خودي خود ايجاد انگيزه مي کرد. ضمناً نقطه نظراتي که آقاي راعي داشتند نسبت به رنگ و جزئيات لباس انگيزه ام را براي خلاقيت بيشتر مي کرد. تهيه کننده دستمان را باز گذاشته بود و خوشبختانه از لحاظ ايده، طراحي و اجرا، پشتيباني گروه توليد و تهيه کننده را داشتيم و مشکلي از لحاظ اجرا نداشتيم. هر آن چه مي خواستيم در اين پروژه انجام داديم. چيزي نبود که در حد ايده مسکوت باقي ماند. انصافاً دستمان خيلي باز بود.»
روح پروري در مورد اين که چرا بخش هايي از لوکيشن هاي عراق در ايران بازسازي شد، مي گويد: «براي بازبيني لوکيشن يک سفر ده روزه به عراق داشتيم. پس از بازگشت، تهيه کننده در حال پيگيري کارهاي اداري بود تا در عراق کار کنيم. ايشان گفتند شايد به خاطر فضاي سياسي عراق نتوانيم به صورت کامل در عراق فيلمبرداري کنيم، به خاطر همين به فکر بازسازي بخش هايي از عراق در ايران افتاديم. براي اين منظور من به شهرهاي مختلفي از جمله شوشتر، دزفول، انديمشک، سوسنگرد، اهواز آبادان، جزيره مينو، خرمشهر و..رفتم. قسمت اول کارمان در بين الحرمين بود اين را مطمئن بوديم که سه تا پنج روز در بين الحرمين کار داريم. بعدش را مطمئن نبوديم دولت عراق به ما اجازه کار بدهد. براي همين لوکيشن هايي را در ذزفول وشوشتر و آبادان و جزيزه مينو و سنوسنگرد به عنوان جايگزين انتخاب کرده بوديم. بخش هاي اعظمي را در عراق کار کرديم. بالاجبار بخش هاي مربوط به ارتش آمريکا و انفجارهايي که داشتيم را ناگزير به خاطر فضاي سياسي عراق مجبور بوديم در ايران بازسازي کنيم. تنها مشکلم لباس و ادوات نظامي ارتش آمريکا بود حدود صد ساعت تحقيقات از اينترنت داشتم که منجر به طراحي لباس، آرم، علائم و ادوات جنگي مثل تانک و نفربر و جيپ شد. اين لباس ها، ادوات و لوازم را از ارتش گرفتيم و روي آن ها تغييراتي ايجاد شد که شبيه لوازم و وسايل آمريکايي ها شود.»
احمد مهرانفر که بازي هاي خوبش در آتش بس، درباره الي و کلبه را به خاطر داريم در مورد نقشش در اين کار توضيح مي دهد: «نقش من يک پزشک متخصص جراح قلب و در کار خودش خيلي استاد و جزء بهترين هاي ايران است و به نوعي نابغه است. اين شخصيت دچار يک جريان عشقي مي شود که او را به جاهايي مي کشاند که نرفته و هيچ وقت هم دوست نداشته برود، اما به خاطر اين عشق وارد کشوري مي شود که در حال جنگ است و ناآرام. او وارد جاهايي مي شود که با ايدئولوژي و فرهنگ او سنخيتي ندارد.»
مهرانفر در مورد بده بستان با بازيگر مقابلش مي گويد: «به هر حال چيزي که در اين ارتباطات تعيين کننده است، فيلمنامه و کارگردان است. کارگردان با تمهيدات و بازيگرداني از بازيگرانش بازي مي گيرد و سعي مي کند به يکدستي در بازي ها دست پيدا کند. در اين فيلم کار آقاي راعي خيلي سخت بود، چون از يک طرف خانم توسلي، خانم رنگزن، خانم عبيسي و من را داشت و از طرف ديگر برخي نابازيگران را که براي اولين يا دومين بار جلوي دوربين مي رفتند و به خاطر لهجه عربي و مليتي که داشتند انتخاب شده بودند. در واقع هدايت آن ها بسيار سخت بود، اما آقاي راعي به خوبي از عهده اش برآمدند.»
مهرانفر در مورد مشکلات کار در عراق و حضور نابازيگران مي گويد: «به نظرم يکي از مشکلاتي که براي بازيگرهاي اين کار خيلي به چشم مي خورد، اين بود که ما در بسياري از جاها و صحنه هاي خارجي که رفته بوديم، جاهايي بود که دوربين نرفته بود و فيلم سينمايي ساخته نشده بود و از طرفي ناامني و خطراتي موجود در عراق يک طرف قضيه بود، اما چيزي که در کيفيت کار و بازي ها خيلي تأثيرگذار و مهم بود، اين بود که آدم هايي در لوکيشن ها بودند که بيشترشان دوربين را از نزديک نديده بودند و داشتند در اين محيط زندگي و کار مي کردند و خيلي وقت ها بازي هاي ما فداي آمبيانس اين محيط مي شد. به اين معني که در بسياري از برداشت ها بازي بازيگران رضايت بخش بود، اما موقع بازبيني متوجه مي شدند مثلاً يک يا چند نفر به دوربين نگاه مي کنند. مهم ترين چيز اين بود که کسي به دوربين نگاه نکرده باشد. و اين حتي بازي بازيگران را تحت الشعاع قرار مي داد. اين بسيار آزاردهنده بود براي همه گروه. به هرحال فضا تقريباً غير قابل کنترل بود و نمي شد کاري اش کرد.»
اين بازيگرجوان و خوش آتيه در پايان مي گويد: «من فکر مي کنم بيش از هر گروهي، گروه توليد کارش سخت بود. قرار بود ده پانزده روز در عراق باشيم، اما تقريباً دوماه مانديم. وقتي اقامت ما درست شد، گروه توليد شروع کرد به کار. با خيلي از آدم ها بايد صحبت مي کردند، کساني که با سينما مخالفت داشتند و در فرهنگ خودشان آن را کار غير شرعي و نامشروع مي دانستند. اين خيلي سخت بود که آن ها را راضي کنند که با گروه راه بيايند و کمک کنند. حتي چند روزي به دليل اين شرايط تعطيلي داشتيم. در مجموع خيلي گروه توليد ضربتي عمل کرد و ما در زمان معقولي برداشت بسيار مناسبي داشتيم.»
کارگردان: مجتبي راعي. تهيه کننده: منوچهر محمدي، بنياد سينمايي فارابي. فيلمنامه نويس: مجتبي راعي. فيلمبردار: شاپور پورامين.صدابردار: مهران ملکوتي. صدا گذار: اميرحسين قاسمي. طراح صحنه ولباس: حسن روح پروري. چهره پرداز: مهري شيرازي. جلوه هاي ويژه ميداني: جواد شريفي راد. جلوه هاي ويژه رايانه اي: بهنام خاکسار. تدوينگر: حسن حسندوست. موسيقي: محمد رضا عليقلي. مديرتوليد: ( بخش عراق): پيمان جعفري(بخش ايران): جواد قلي زاده. بازيگران: هانيه توسلي، احمد مهرانفر،آفرين عبيسي، سليمه رنگزن، حسين کهريزي، محمدرضا عقدايي. زمان: 108 دقيقه.

خلاصه داستان

دکتر مريم شيرازي پس از سقوط صدام راهي عراق مي شود تا بلکه از سرنوشت خواهرگم شده اش مطلع شود.

مشخصات کارگردان:

متولد: 1336، اصفهان تحصيلات: کارشناسي سينما.

فيلم شناسي کارگردان:

سازنده آثار تولد يک پروانه، سفر به هيدالو، صنوبر.
منبع: صنعت سينما- 91




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.