فلسفه كبوتران كعبه و حرم ائمه علیهم السلام
روزي امام سجاد ـ عليه السلام ـ به اصحاب خود فرمود:
مدتي بر اين منوال گذشت، پس آن كبوتر از دست آن مرد به خدا شكايت كرد، به آن كبوتر گفته شد: اين مرتبه كه مي آيد جوجه هاي تو را بردارد از درخت مي افتد و مي ميرد. بار ديگر كه كبوتر جوجه گذارده بود، آن مرد بالاي درخت رفت. كبوتر ايستاد، ببيند چه مي شود، وقتي آن مرد بالاي درخت رفت، صداي سائل و محتاجي از در خانه بلند شد، پايين آمد و به او چيزي داد و برگشت بالاي درخت و جوجه هاي كبوتر را برداشت و كشت و به او آسيبي نرسيد.
كبوتر به خدا ناليد و گفت: خدايا، پس وعده اي كه به من داده بودي چه شد؟ به او گفته شد، كه اين مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اي كه داد، خريد؛ اما ما به همين زودي نسل تو را زياد مي كنيم و جايي تو را مسكن مي دهيم كه ديگر هيچ كس نتواند به شما تا روز قيامت آزاري برساند. خداوند آنها را در خانه كعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و كسي نتوانست آنها را صيد و شكار كند.»
منبع: داستانهايي از خدا، احمد و قاسم مير خلف زاده، ج 1، حكايت 4، ص 18
/ن