يك واقعيت قريب

«توقعي كه از سريال سازي داشته ايم، با ساخت اين سريال كاملا برآورده شده و از طرفي به شدت تاثيرگذار و زنده است. اين سريال بدون داشتن درامي پيچيده و بدور از كليشه هاي رايج، توانسته حس زنده بودن لحظات و ارائه اطلاعات كافي و به اندازه را از يك دوره تاريخي در مورد يك آدم تاثيرگذار به راحتي منتقل كند.»عليرضا رئيسيان با اشاره به اين كه توقع ما از كيانوش عياري همين بوده، گفت:« عياري به عنوان يك كارگردان كاربلد، لحظات بديعي را خلق كرده ...
جمعه، 8 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يك واقعيت قريب
يك واقعيت قريب
سريال «روزگار قريب» به كارگرداني كيانوش عياري و از محصولات مركز سيما فيلم، با نگاهي به زندگي دكتر محمد قريب جلوي دوربين رفته است.
اين سريال سي و شش قسمتی که آخرین قسمت آن ماه گذشته از شبكه سه سيما پخش شده ، توانسته است نظر مخاطبان تلويزيون را جلب كند. از طرفي، مخاطبان اهل فن نيز با نظر مثبت هر هفته مقابل تلويزيون مي نشستند تا آخرين اثر داستاني كيانوش عياري را تماشا كنند.
يك واقعيت قريب
 
نگاهي به مجموعه «روزگار قريب»
جدا از توانايي‌هاي كيانوش عياري در كارگرداني(كه پيش از اين و در آثاري مانند«آباداني‌ها»، «شبح كژدم» و «بيدار شو آرزو» شكل بارز آن را ديده‌ايم)، آنچه باعث مي‌شود او را به مثابه  يك كارگردان شاخص در سينماي ايران ارزيابي كنند، رويكرد واقع‌گرايانه او به سينما (و اصولاً «رسانه تصوير») است. در مقايسه با آنچه كه برخي در مورد سينماي كيارستمي گفته‌اند و آن را نمودي از واقعيت‌گرايي دانسته‌اند(كه به نوعي انكار خود  او را نيز در بر داشت)، سينماي عياري بازنمايي واقعيت را هدف گرفته‌است. از آنجا كه نوشتار حاضر به بهانه نمايش مجموعه «روزگار قريب» قلمي شده، در ادامه، به ذكر مثال‌هايي از اين مجموعه نيز خواهيم رسيد، اما در ابتدا براي گسترش بحث، شايد نياز باشد كه بدانيم اصولاً واقعيت چه جايگاهي در چهارچوب مورد‌نظر ما دارد.
 
واقعيت «واقعي»، واقعيت«سينمايي»
ابتدا يك پرسش به ذهن مي‌رسد. آيا اصولاً مي‌توان واقعيت را دسته‌بندي كرد؟واقعيت دراماتيك يعني چه؟ واقعيت نمايش چيست؟ سينما (نسبت به واقع‌نمايي هنرهاي ديگري مانند عكاسي، نقاشي و مجسمه سازي) چگونه مي‌تواند واقع ‌نما باشد يعني واقعي به نظر برسد؟ به نظر مي‌رسد تا زماني كه مي‌توان به عين و ذهن و جدايي آنها و مسير مستقل هر يك قائل بود، مي‌توان واقعيت را نيز دسته‌بندي كرد. واقعيت (بيرون از ذهن)، واقعيت (درون ذهن). نخستين طبقه‌بندي مقوله واقعيت، آن را به دو «نوع» واقعيت بدل مي‌كند. در واقع پاره‌اي به بازنمايي واقعيت در عالم سينما اعتقاد دارند. اين كه سينما، گرته‌اي از واقعيت را بر روي پرده  به تماشاگر القاء مي‌كند. اين واقعيت سينمايي، ما به ازاي بيروني دارد يا ندارد. اگر داشته باشد، مثل اين خواهد بود كه تماشاگر، بازتاب تجربه‌هاي«پيشيني» خودش را بر روي پرده سينما(به طور كلي هر نوع پرده نمايش تصوير) مي‌بيند و آن‌ها را «مي‌شناسد». اين را بازنمايي واقعيت برروي پرده سينما مي‌ناميم و زيبايي‌شناسي واقعيت بر ايمان شكل مي‌گيرد. مساله ادراك حسي در اين زمينه، بحث ديگري مي‌طلبد و مكاني ديگر.
آنچه عياري در «بيدار شو آرزو» در پي بازنمايي آن است، واقعيت زلزله بم، حواشي آن، سرنوشت زنده‌ها و آدم‌هايي است كه در يك شرايط ناهنجار، قائل به بقا هستند. از همان نخستين نما كه آن زن «بازمانده»، پتويي بر سرش كشيده و از ميان آوار سرك مي‌كشد و دوربين بدون قطع، او را دنبال مي‌كند؛ ما به عنوان تماشاگر با يك واقعيت روبه رو هستيم كه از پيش ي‌دانيم«سينمايي» است، به عبارت ديگر، بر ساخته است. اما ما روايت فيلمساز از اين فاجعة طبيعي را  با آنچه كه تجربه‌هاي پيشيني مان از وقوع رويدادي به نام زلزله بم است، يكي مي‌پنداريم. اين چنين رويكردي را پيش از اين و در«هزاران چشم» هم از عياري ديده‌ايم. در آنجا نيز عياري از عناصر آشنا براي مخاطب بهره مي‌گيرد تا روايت خودش از يك واقعيت دراماتيك را، تصوير كند. مرد خانواده، نمي‌تواند چرخ زنگ‌زدة زندگي‌اش را بچرخاند. از دست صاحب‌خانه به پشت بام پناه مي‌برد اما صاحب‌خانه پيدايش مي‌كند. مقاومت او در برابر سر هم كردن عروسك‌هاي ارزان قيمتي كه پول مختصري براي خانواده دارد، سرانجام شكسته مي‌شود. او نيز به جمع خانواده ملحق مي‌شود. پس از سال‌ها، اكنون عياري در تازه‌ترين مجموعه تلويزيوني‌اش ، واقعيت سينمايي خود را بنا كرده است.
 
قريب، بسيار قريب
در نگاه نخست به نظر نمي‌رسد زندگي فارغ از زير‌و بم‌هاي جذاب يك پزشك برجسته، چندان جاي كار داشته باشد كه بتوان مجموعه‌اي تلويزيوني از آن ساخت و مهم‌تر آن كه چنين مجموعه‌اي بتواند براي خودش مخاطبان فراواني هم دست ‌و‌پا كند. به شهادت قسمت‌هاي نمايش‌ داده شده، مي‌توان ديد كه واقعاً اتفاق دراماتيكي در زندگي مرحوم دكتر  قريب رخ نداده كه بشود با اتكاء به آن اعلام كرد كه مخاطبان، جذب آن اتفاق‌ها شده‌اند. شايد هيچ جاي تعجب نداشته باشد كه عياري ديگر پس از سال‌ها فيلم‌سازي و چند تجربه تلويزيوني، به خوبي مي‌تواند «شگرد» خودش در روايت را به زباني بيان كند كه مخاطب پذيرايش باشد.
 تا آنجا كه مي‌توان اين شگرد را رديابي كرد، بايد گفت كه جزئيات در كار عياري به يك مؤلفه تمام عيار بدل شده‌اند. براي نمونه نگاه كنيم به يك قسمت از «روزگار قريب» كه اساتيد از دانشگاه اخراج شده‌اند و شركت ياد را تاسيس مي‌كنند. حضور دكتر قريب و بچه‌هايش در دفتر جديد، ديگر اساتيدي كه مي‌آيند، مطرح شدن اعدام دكتر فاطمي، بيماري قلبي مستخدم دفتر، رساندنش به بيمارستان و ... آيا هيچ يك دراماتيك به نظر مي‌رسند؟ پاسخ منفي است. اما عياري بر تمام جزئياتي تاكيد مي‌كند كه در كتاب‌هاي كليشه‌اي فيلم‌‌نامه نويسي از آن‌ها به عنوان زوائدي ياد مي‌شود كه بايد حذف شوند. اين حذف جزئيات، چه بلاهايي كه بر سر سينماي بدنه ما نياورده‌است. در اين دسته آثار همه چيز عصا قورت داده و اطو كشيده است. بازيگر هيچ‌گاه پلك نمي‌زند. همه چيز آن‌قدر مرتب است كه فقط مي‌شود گفت قلابي است! هيچ‌گاه در يك فيلم سينمايي نمي‌بينيم كه يك دكتر شاگردهايش را كنار خودش جمع كند و خيلي راحت برايشان از يك بيماري حرف بزند و از جزئياتي سخن بگويد كه (ظاهراً يك كارگردان هوشمند!! آنها را حذف مي‌كند، چون ملال‌آور هستند) هرگز در يك فيلم سينمايي به وارد كردن يك ميز به درون اتاقي نمي‌پردازند. چون ملال‌آور است. اما چرا اين چيز‌ها در مجموعه عياري ملال‌آور نيستند؟ چرا واقعي‌اند؟ چرا باور‌پذيرند؟ به نظر مي‌رسد بايد پاسخ را در توجه او به جزئياتي جست وجو كرد كه از همان ابتدا با آنها مانند يك قانون نا‌‌نوشته عمل كرده‌است: اين جزئيات مهم هستند و نبايد ناديده‌شان گرفت. ظاهراً راز واقع‌گرايي عياري خيلي سهل به نظر مي‌رسد. بله. سهل است و ممتنع.
 
رئيسيان، فرهنگ و صباغ زاده از «روزگارقريب» مي گويند
 
يك واقعيت قريب
عليرضا رئيسيان، كارگردان و تهيه كننده سينما و تلويزيون كه مخاطبان، وي را با آثاري چون «ريحانه»،«سفر»و... مي شناسند، به تازگي در مقام تهيه كننده، تله فيلم «گمشده در تاريكي» را در مرحله پيش توليد دارد.
رئيسيان سريال «روزگار قريب» را به طور كامل تعقيب كرده و به قول خود، مشتاقانه هم به تماشاي آن نشسته است. به نظر وي اين سريال جزو معدود سريال هايي بوده كه هر هفته آن را ديده است.
 
كارگردان فيلم سينمايي «سفر» در خصوص سريال «روزگار قريب» و كارگرداني كيانوش عياري می گوید: «توقعي كه از سريال سازي داشته ايم، با ساخت اين سريال كاملا برآورده شده و از طرفي به شدت تاثيرگذار و زنده است. اين سريال بدون داشتن درامي پيچيده و بدور از كليشه هاي رايج، توانسته حس زنده بودن لحظات و ارائه اطلاعات كافي و به اندازه را از يك دوره تاريخي در مورد يك آدم تاثيرگذار به راحتي منتقل كند.»
عليرضا رئيسيان با اشاره به اين كه توقع ما از كيانوش عياري همين بوده، گفت:« عياري به عنوان يك كارگردان كاربلد، لحظات بديعي را خلق كرده است.»
البته اين كارگردان و تهيه كننده در چند مورد كوتاه و گذرا به كاستي هايي هم اشاره كرد كه به قول وي، در مقابل آن همه قوت اصلاً به چشم نمي آيد. تهيه كننده تله فيلم «گمشده در تاريكي»، بازسازي صحنه هايي مانند دوره تاريخي پهلوي اول و دوم را در سريال، كمي ضعيف عنوان كرد و گفت:« اين در جاهايي است كه تكنيك و جلوه هاي بصري به ياري اثر آمده؛ مانند صحنه پردازي هاي همان دوره تاريخي. ولي هر جا كه خود عياري وارد شده و به قولي كارگرداني كرده، اثر قوي از كار درآمده؛ مانند جاهايي كه از هيچ جلوه ويژه اي استفاده نشده است.»
بازي هاي درخشان تمام بازيگران، دكوپاژ خوب و درخدمت موضوع و همچنين تدوين دقيق، از مواردي بود كه رئيسيان در ادامه از آنها به عنوان نمونه هاي قوت اثر ياد كرد و گفت:« لحن سريال بسيار زيبا و درست به كار گرفته شده و حدس مي زنم براساس اسناد و مكاتباتي كه در آن دوره و بر پايه آثار دهخدا به جا مانده، تنظيم شده باشد. برخلاف برخي از سريال هاي تاريخي كه اصلاً لحن و كلام و ديالوگ به اشتباه در آنها آورده شده، عياري به بهترين شكل ممكن از لحن در سريال و كلام شخصيت استفاده كرده است.»
وي در خصوص روايت داستان نيز افزود: «با اين كه دكتر قريب و روايت زندگي اش هيچ درامي ندارد ولي عياري توانسته در 36 قسمت يك اثر تاثيرگذار خلق كند كه با درامي جذاب هم براي مخاطب كشش دارد و هم اين كه در آن زياده گويي نشده است».
عليرضا رئيسيان در پايان در خصوص به تصوير كشيدن يك دوره تاريخي و نوع نشان دادن حكومت ها، آن هم حكومت هاي معاصر، گفت: «به عنوان مثال در اين سريال، خشونت در دوره رضا خان خيلي بهتر از هر فيلم و يا سريال ديگر به تصوير در آمده كه نشان از نگاه واقع گرايانه دارد.»
داريوش فرهنگ كارگردان، نويسنده و بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون كه اين روزها فيلم سينمايي «روز بر مي آيد» را در مقام بازيگر روي پرده سينماها داشت، سريال «روزگار قريب» را مانند اغلب آثار تصويري و هنري داراي نقاط مثبت و منفي مي دانست؛ با وجود اين نظر خود را پيرامون سريال، مثبت عنوان كرد و گفت:« به طور كلي نظر مثبتي دارم ولي كار ايرادهايي دارد كه با خود آقاي عياري هم در ميان گذاشته ام.»
فرهنگ عقيده دارد سريال بايد از يك داستان به هم پيوسته ساخته شود كه اين مهم در مورد«روزگار قريب» صدق نمي كند؛ چون اين مجموعه، داستان به هم پيوسته اي ندارد. وي در ادامه گفت:« اگر چه «روزگار قريب» جانمايه همه اين قسمت ها را ندارد؛ بنده شخصاً تمام ظرايف هنرمندانه اين اثر را دوست دارم ولي از آنجا كه داراي يك محور مشخص نيست، اين ظرايف كم رنگ شده است.»
داريوش فرهنگ كه سريال هاي موفقي چون «سطان و شبان»، «طلسم شدگان» و «تولدي ديگر» را در پرونده هنري خود دارد، در بخشي ديگر از صحبت هايش با دادن امتياز مثبت به سريال «روزگار قريب»، آن را بسيار زيبا و واقع گرايانه عنوان كرد و در ادامه اظهار داشت: «از نقاط درخشان تاريخ معاصر ما را مي توان توجه به شخصيت هاي ملي دانست كه اتفاقاً در اين سريال چنين شخصيتي خيلي خوب به نمايش گذاشته شده است.»
وي در ادامه در خصوص بازي بازيگران سريال گفت: «آقاي عياري نگاه واقع گرايانه اي به آدم ها و صحنه ها داشته و از طرفي شخصيت ها نيز هر كدام سر جاي خودشان بوده اند. ممكن است همين بازيگري كه در سريال «روزگار قريب» خيلي خوب درخشيده، در سريال و يا فيلم ديگري بازي او اصلا خوب و جذاب نباشد. بنابراين نگاه كارگردان و نوع شخصيت پردازي اش و ريزه كاري هايي كه مدنظر داشته، همه كمك كرده تا بازي ها درخشان جلوه كند.»
در پايان، داريوش فرهنگ با اشاره به اين كه شخصيت دكتر قريب يك شخصيت ملي محسوب مي شود، گفت: «بنده به شخصه، نگاه به يك شخصيت هاي ملي و مذهبي را خيلي دوست دارم.»
مهدي صباغ زاده كارگردان آثاري است چون «سال هاي خاكستر»، «مارال»، «خانه خلوت»، «سناتور»، سريال «دزدان مادربزرگ» و نيز تله فيلم «مانگرو» كه به تازگي توليد آن به پايان رسيده و در نوبت پخش قرار گرفته. صباغ زاده سريال «روزگار قريب» را بسيار خوب، دوست داشتني و از پروژه هاي موفق سيما فيلم عنوان كرد و گفت: « اين مجموعه يكي از آثار شاخص آقاي عياري است كه خيلي روان و خوش ساخت تهيه شده است.»
وي در ادامه افزود: «در تمام فيلم هاي تاريخي و يا آثاري كه بر مبناي شخصيت هاي حقيقي تهيه مي شوند، سعي بر آن است تا به شكلي جذاب باشند. سريال «روزگار قريب» نيز به واقعيت نزديك است و توانسته با مخاطب به راحتي ارتباط برقرار كند.»
كارگردان سريال «دزدان مادربزرگ» با اشاره به كارگرداني كيانوش عياري و بازي بازيگران گفت: « آقاي عياري به كار خود مسلط است و مي داند چگونه به افراد تازه وارد به سينما، ميدان بدهد. او زمينه ها را فراهم مي كند تا بازيگر، بهترين بازي اش را ارائه بدهد. از طرفي، اين كارگردان توانسته به تمام اجزاي كارش تسلط داشته باشد؛ چرا كه وقتي مجموعه موفق در مي آيد، در واقع بستري روان جهت كار كردن ساير عوامل ايجاد شده است.»
صباغ زاده زمان كافي براي توليد اين سريال را از نقاط مثبت توليد عنوان كرد و گفت:« آقاي عياري با توجه به زمان كافي كه در اختيار داشته، توانسته كاري موفق و روان از بازيگرانش بخواهد. اين در حالي است كه ساير عوامل نيز از اين قاعده مستنثي نبوده اند.»
اين كارگردان سينما و تلويزيون در مجموع، تهيه و توليد اين اثر را از كارهاي موفق دانست و در ادامه با تأكيد بر تسلط عياري به كارگرداني و انتخاب موضوع افزود:« در اين سريال همه چيز در خدمت كار بوده و اين يعني مديريت درست كارگردان، كه از انتخاب درست موضوع و چگونگي كار بر مي آيد.»
 
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.