نگاهی به سرودههای ابن نصوح
خواجه فضل الله بن نَصُوحِ شیرازی استاد قرن هشتم در قصیده و غزل بود و «ابنِ نصُوح» تخلص میکرد و در کتابهای تذکره و ترجمه نیز به همین گونه شهرت دارد. وی در اولهای قرن هشتم در خاندانی متمکن در شیراز به دنیا آمد.
نویسنده: دکتر سیدمحمد ترابی
خواجه فضل الله بن نَصُوحِ شیرازی استاد قرن هشتم در قصیده و غزل بود و «ابنِ نصُوح» تخلص میکرد و در کتابهای تذکره و ترجمه نیز به همین گونه شهرت دارد. وی در اولهای قرن هشتم در خاندانی متمکن در شیراز به دنیا آمد. برخی او را از تبریز دانسته اند و علت این تصور آن است که ابنِ نَصُوح در شعرهای خود فراوان از تبریز یاد نموده و بدان اظهار علاقه کرده و قسمت اعظم عمر او در تبریز گذشته و در آن جا شاعری آموخته است. ابنِ نَصُوح مدتی در خدمت شیخ رکن الدّین علاء الدولهی سمنانی بود و از او آداب طریقت و حقیقتهای عرفان را فرا گرفت و شیخ رسالهای در «اسرار حالات نبوت» به فارسی برای او نگاشت. سپس به قصد انتخاب حرفهی شاعری در خدمت سَلمان ساوَجی درآمد و نزد او شاگردی کرد و در شعرهایش بدین امر اشاره و افتخار نموده است. ممدوحان او از میان شاهان سلطان حسین بن شیخ اویس ایلکانی (776 - 784) و سلطان احمد بن اویس (784 - 813)؛ و از میان وزیران و رجال کمال الدّین علی وزیر و عبدالرحمن وزیر و خواجه غیاث الدّین محمد تبریزی مشهور به شیخ کَجَج (یا: کَجَجانی) بودند. دَهنامهای را که برخی از تذکره نویسان به او نسبت دادهاند و تقی الدّین آن را به غلط به نام غیاث الدّین محمد، وزیر ابوسعید بهادر دانسته ظاهراً به نام همین شیخ غیاث الدّین تبریزی است و از نوع دَهنامههایی است که در قرون هفتم و هشتم چندین بار به بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف ترتیب یافته و دربارهی مدارج و احوال عشق و عاشق و معشوق و دارای مبنای عرفانی بوده است. ابنِ نَصُوح شیعه بود و ترکیب بندی در منقبت علی (علیه السلام) و قصیدهای شیوا در نعت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قصیدههایی در توحید و وعظ و مرثیهی اهل بیت دارد. وفات ابنِ نَصُوح به سال 793 هـ در تبریز اتفاق افتاد. دیوانش را که مشتمل بر قصیده، ترکیب، غزل، رباعی و مثنوی است تقی الدّین کاشی دیده و عدد بیتهای آن را چهار هزار تخمین زده است. حدود هزار بیتی از آن که در خلاصة الاشعار نقل شده همه منتخب و استادانه و به شیوهی گفتار استادش سَلمان است و مانند او هم در قصیده استادی تواناست و هم در غزل شاعری لطیف سخن و نکته پرداز.
از سخنان اوست:
ای دل درین سراچهی خاکی مکن مقام *** از تنگنای جسم به صحرای جان خرام
واثق به عمر و دولت فانی مشو که نیست *** چون عهد عمر دولت ده روزه را دوام
تا کی چو نرگست همه در سر خیال خواب *** تا کی چو لاله ات همه در دل هوای جام
گه چون عصیر خستهای از پایمال عصر *** گه سرگرفته چون خُمی از فکرهای خام
زآن بزم نوش باده که ساقی بود مقیم *** زآن جام خواه جرعه که باقی بود مدام
تا کی ابوالفوارس عقل تو چون دواب *** در مرتع صفات بهایم کند کنام
طبعت به رنگ سبز از آن میل میکند *** کز بوی گل مشام خزان را بود زُکام
کی سرکشی کند چو عنان بادپای نفس *** گر بر سرش به دست ریاضت کنی لجام
تا چند بهر حق به تکلف کنی سجود *** بر خلق تا به کی به تکبر کنی سلام
پیش خدا به روز قیامت بود شفیع *** در خلوت ار به سجده نمایی شبی قیام
فردا زتاب نار خلاصت بود چو زر *** کار ترا اگر به شهادت بود ختام
از دل به آب توبه فرو شوی چرک شرک *** تا بر تن تو آتش دوزخ بود حرام
عِزّی نباشد آن که کند سجده پیش لات *** آن را که کعبه قبله و قرآن بود امام
دل بر رباط کهنهی دنیا چه مینهی *** کی در چنین خرابه مسافر کند مقام
تا کی به نور حسن شود غره چون هلال *** آن را که دور حسن به ماهی شود تمام
گر بیژنی زمانه به چاهت کند به زور *** ور رستمی سپهر به میخت کشد چون سام
گردی ز پشت مرکب چوبین شکارِ گور *** بهرام وار گر بودت خنگ چرخ رام
گردد زمانه از بن دندان به کام تو *** دندان بی نیازی اگر برکنی زِ کام
سیمرغ همتت چو مگس در هوای نفس *** تا کی پرد به گرد سر سفرهی لئام
هر دم به گوش بلبل جانم درین قفس *** از طایران سدره نشین میرسد پیام
کای عندلیب گلبن بستان سرای قدس *** چندین زبهر دانه چرایی اسیر دام
پر برگشا ازین قفس تنگ چون هما *** عنقاصفت ز قال قناعت برآر نام ...
هر دل که سراسیمهی آن زلف دو تا نیست *** هیچش خبر از حال من بی سر و پا نیست
عمریست کزو چشم وفا دارم و چون عمر *** عمریست که او بر سر پیمان و وفا نیست
شرطست مراعات دل ریش غریبان *** چونست که این قاعده در شهر شما نیست
آن را که جهان زیر نگینست چو خاتم *** از ساغر کامش لب امید جدا نیست
حاصل همه این است که چون ابن نصوحش *** جز غم ز جهان حاصل دوران بقا نیست
با فاقه و فقر همنشینم کردی *** بی مونس و بی یار و قرینم کردی
این مرتبهی مقربان درِ تست *** آیا به چه خدمت این چنینم کردی
منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}