نیایش و تسبیح موجودات در مثنوی
درختزار و چمنزار، بدون زبان، شکرِ آب و شکرِ عدالت بهار نو رسیده را میگویند. طبیعت جامههای نو پوشیده و خرامان و رقصکنان و عطرافشان جلوهگری میکند. همهی اجزای طبیعت از شاه بارور شدهاند و اندامشان مانند
مؤلف: محمدرضا افضلی
بیزبان گویند سرو و سبزهزار *** شکر آب و شکر عدل نوبهار
حلهها پوشیده و دامنکشان *** مست و رقاص و خوش و عنبرفشان
جزء جزء آبستن از شاه بهار *** جسمشان چون درج پر درّ ثمار
مریمان بیشوی آبست از مسیح *** خامشان بیلاف و گفتاری فصیح
ماه ما بینطق خوش بر تافته است *** هر زبان نطق از فر او یافته است
نطق عیسی از فر مریم بود *** نطق آدم پرتو آن دم بود
تا زیادت گردد از شکرای ثقات *** پس نبات دیگر است اندر نبات
عکس آن اینجاست ذل من قنع *** اندرین طورست عز من طمع
درختزار و چمنزار، بدون زبان، شکرِ آب و شکرِ عدالت بهار نو رسیده را میگویند. طبیعت جامههای نو پوشیده و خرامان و رقصکنان و عطرافشان جلوهگری میکند. همهی اجزای طبیعت از شاه بارور شدهاند و اندامشان مانند صندوقچهای از مرواریدِ میوهها آکنده است. گویی که درختان و گیاهان طبیعت هم چون مریمهایی هستند که شوهر ناکرده از دم مسیحایی نوبهار آبستن شدهاند. با آنکه خاموش و ساکتاند ولی نطقی فصیح دارند.
مولانا تسبیح جمادات و نباتات را با نطق میداند، برای آنها زبانی خاص قائل است که اگر کسی مستعد شد صدای آن را میشنود. اگر در این جا آنان را خاموش نامیده، نسبت به عموم است، نه خصوص. ابن عربی نیز در ذیل آیهی: (وَإِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ)، میگوید: تسبیح، مختص حی عاقل است و من بارها از طریق کشف و شهود شنیدهام که سنگها با نطقی مخصوص ذکر خدا میگویند.
مولانا از زبان پروردگار میگوید: ماه او بدون نطق بر همه اثر دارد و هر زبان، نطق از فرش او مییابد. «آن دم»، یعنی پیوندی میان حق و مردان حق که از طریق باطن و زبان و لفظ، اسرار را به آنها میآموزد و از عالم غیب آگاهشان میکند. حضرت آدم آنچه میگفت و میدانست، نتیجهی چنان پیوندی بود. اشاره دارد به آیه 31 سوره بقره: (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا). گفتار عیسی از فروغ ایزدی مریم حاصل شده است و گفتار آدم نیز از فروغ نفخه الهی ظاهر گشته است. با شکرگزاری، آن عنایت و لطف حق بیشتر میشود و از دل هر گیاهی گیاهان دیگری میروید. البته اگر قدر ارزشهای معنوی را بدانی و لحظه به لحظه در روح و ضمیر تو بالندهتر گردد. مولانا میگوید: مضمون این مثال که هر که قناعت ورزد عزیز شود و هر که طمع ورزد ذلیل گردد، در راه حق، معکوس است. در ادراک عالم معنا و پیوند با آن باید طمع ورزید و عنایت حق را هرچه بیشتر خواست. هرکه در این راه قناعت ورزد ذلیل میشود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
حلهها پوشیده و دامنکشان *** مست و رقاص و خوش و عنبرفشان
جزء جزء آبستن از شاه بهار *** جسمشان چون درج پر درّ ثمار
مریمان بیشوی آبست از مسیح *** خامشان بیلاف و گفتاری فصیح
ماه ما بینطق خوش بر تافته است *** هر زبان نطق از فر او یافته است
نطق عیسی از فر مریم بود *** نطق آدم پرتو آن دم بود
تا زیادت گردد از شکرای ثقات *** پس نبات دیگر است اندر نبات
عکس آن اینجاست ذل من قنع *** اندرین طورست عز من طمع
درختزار و چمنزار، بدون زبان، شکرِ آب و شکرِ عدالت بهار نو رسیده را میگویند. طبیعت جامههای نو پوشیده و خرامان و رقصکنان و عطرافشان جلوهگری میکند. همهی اجزای طبیعت از شاه بارور شدهاند و اندامشان مانند صندوقچهای از مرواریدِ میوهها آکنده است. گویی که درختان و گیاهان طبیعت هم چون مریمهایی هستند که شوهر ناکرده از دم مسیحایی نوبهار آبستن شدهاند. با آنکه خاموش و ساکتاند ولی نطقی فصیح دارند.
مولانا تسبیح جمادات و نباتات را با نطق میداند، برای آنها زبانی خاص قائل است که اگر کسی مستعد شد صدای آن را میشنود. اگر در این جا آنان را خاموش نامیده، نسبت به عموم است، نه خصوص. ابن عربی نیز در ذیل آیهی: (وَإِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ)، میگوید: تسبیح، مختص حی عاقل است و من بارها از طریق کشف و شهود شنیدهام که سنگها با نطقی مخصوص ذکر خدا میگویند.
مولانا از زبان پروردگار میگوید: ماه او بدون نطق بر همه اثر دارد و هر زبان، نطق از فرش او مییابد. «آن دم»، یعنی پیوندی میان حق و مردان حق که از طریق باطن و زبان و لفظ، اسرار را به آنها میآموزد و از عالم غیب آگاهشان میکند. حضرت آدم آنچه میگفت و میدانست، نتیجهی چنان پیوندی بود. اشاره دارد به آیه 31 سوره بقره: (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا). گفتار عیسی از فروغ ایزدی مریم حاصل شده است و گفتار آدم نیز از فروغ نفخه الهی ظاهر گشته است. با شکرگزاری، آن عنایت و لطف حق بیشتر میشود و از دل هر گیاهی گیاهان دیگری میروید. البته اگر قدر ارزشهای معنوی را بدانی و لحظه به لحظه در روح و ضمیر تو بالندهتر گردد. مولانا میگوید: مضمون این مثال که هر که قناعت ورزد عزیز شود و هر که طمع ورزد ذلیل گردد، در راه حق، معکوس است. در ادراک عالم معنا و پیوند با آن باید طمع ورزید و عنایت حق را هرچه بیشتر خواست. هرکه در این راه قناعت ورزد ذلیل میشود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}