واژهی بنیان در قرآن
«بنیان» برگرفته از كلمه «بنی» به معنای بنا و ساختمان است و به اعتقاد ابن فارس معنای اصلی آن ساختن شیء با ضمیمه كردن بعضی از اجزای آن با بعضی دیگر است.
نویسنده: عباس كوثری
«بنیان» برگرفته از كلمه «بنی» به معنای بنا و ساختمان است و به اعتقاد ابن فارس معنای اصلی آن ساختن شیء با ضمیمه كردن بعضی از اجزای آن با بعضی دیگر است. (1) راغب مینویسد: بنیان مفرد است نه جمع؛ به دلیل این دو كلام الهی كه فرموده است: «لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ ...» (2) و «قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً...» (3). البته به نظر برخی بنیان جمع بنیانه است (4)؛ ولی مفرد بودن كلمه «الذی» بعد از «بنیانهم» و نیز معنای «بنیاناً» در آیه دوم (محل افكنده شدن ابراهیم (علیه السلام)) بیانگر این است كه «بنیان» مفرد است نه جمع.
ابوعلی فارسی بنیان را مصدر و به معنای اسم مفعول یعنی بنای ساخته شده میداند، مثل ضرب به معنای مضروب و خلق به معنای مخلوق، (5) چنان كه به معنای دیوار نیز آمده است. (6) در فرق آن با «خلق» گفتهاند «خلق» ایجاد كردن است و «بنا» ایجاد هیئت تركیبی شیء بعد از وجود مواد است. (7)
پیش از این از جهت لغوی بیان شد كه جوهری یكی از معانی بنیان را دیوار میداند و طبری و شیخ طوسی از آن به بنایی همانند تنور یاد كردهاند (13)؛ البته این احتمال كه مقصود از «ابنوا» ساختن منجنیق باشد نیز ذكر شده است؛ اما در مقایسه با نظریه اول از شهرت كمتری برخوردار است. (14)
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
ابوعلی فارسی بنیان را مصدر و به معنای اسم مفعول یعنی بنای ساخته شده میداند، مثل ضرب به معنای مضروب و خلق به معنای مخلوق، (5) چنان كه به معنای دیوار نیز آمده است. (6) در فرق آن با «خلق» گفتهاند «خلق» ایجاد كردن است و «بنا» ایجاد هیئت تركیبی شیء بعد از وجود مواد است. (7)
كاربردهای بنیان در قرآن
1. ساختمان مسجد ضرار
قرآن كریم درباره مسجد ضرار میفرماید: «لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (8): این بنایی كه آنان ساختند، همواره به صورت یك وسیله شك و تردید در دلهایشان باقی میماند، مگر اینكه دلهایشان پاره پاره شود. مقصود از این بنیان مسجد ضرار است، به قرینه آیه 107 كه فرموده است: «وَ الذَّینَ اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً...». زمخشری مینویسد: تخریب مسجد سبب خشم آنان شد و بر آنان گران آمد و همین موجب شد همواره شك و نفاق آنان افزون گردد. (9)2. محل افكندن ابراهیم (علیه السلام) در آتش
خداوند متعال میفرماید: «قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ * فَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ» (10). مشهور مفسران معتقدند مقصود از بنیان، چهاردیواری بزرگی است كه مشركان آن را پر از هیزم كردند تا ابراهیم (علیه السلام) را در آن بیندازند و بسوزانند. آلوسی آن را به معنای دیوار میداند (11) و طبرسی به نقل از ابن عباس مینویسد: دیواری را از سنگ ساختند كه طول آن سی و عرض آن بیست ذراع بود. (12)پیش از این از جهت لغوی بیان شد كه جوهری یكی از معانی بنیان را دیوار میداند و طبری و شیخ طوسی از آن به بنایی همانند تنور یاد كردهاند (13)؛ البته این احتمال كه مقصود از «ابنوا» ساختن منجنیق باشد نیز ذكر شده است؛ اما در مقایسه با نظریه اول از شهرت كمتری برخوردار است. (14)
3. كنایه از مبانی دینی و اعتقادی اشخاص
خداوند متعال میفرماید: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ ...»(15). مؤلف كشاف مینویسد: معنای آیه این است كه آیا فردی كه بنیان دین خود را بر پایهای قوی و محكم كه همان حق و تقوا و خوشنودی خداست، بنا نهاده است، بهتر است یا آن فرد كه دین خود را بر پایه باطل و نفاق بنا نهاده است كه ضعیفترین و سستترین و كم دوامترین پایههاست. (16) علامه طباطبایی نیز می نویسد: از ظاهر سیاق برمیآید كه جمله «أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى...» و جمله «أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ...» هر یك مثلی است كه یكی اساس زندگی مؤمنان و دیگری پایه زندگی منافقان را مجسم میسازد و آن اساس و پایه همان دین و روشی است كه دنبال میكنند. دین مؤمن تقوا و پرهیز از خدا و طلب خشنودی اوست و دین منافق مبتنی بر شك و تزلزل است و به همین دلیل است كه در آیه بعد میفرماید: «بنایی كه منافقان بنا نهادهاند، شك و تزلزل است كه در دلهایشان استقرار یافته و از بین نمیرود، مگر آنكه دلهایشان متلاشی شود.» (17)پینوشتها:
1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص213.
2. توبه: 110.
3. صافات: 97.
4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص147.
5. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص109.
6. اسماعیل جوهری، الصحاح، ج6، ص228.
7. محمدحسن مصطفوی، التحقیق، ج1، ص326.
8. توبه: 110.
9. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص313.
10. صافات: 97-98.
11. محمود آلوسی، روح المعانی، ج13، ص185.
12. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8، ص704.
13. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج12، ص89. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج8، ص514.
14. محمود آلوسی، روح المعانی، ج13، ص185.
15. توبه: 109.
16. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص312.
17. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج9، ص391.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}