نويسنده: عباس کوثري

 
«لسان» در لغت به معناي عضو خاص، لغت و زبان گفتگو، سخن گفتن، (1) استعداد و قوه تکلم است. (2)

کاربردهاي لسان در قرآن

1. عضو خاص داراي حس چشايي

خداوند متعال مي‌فرمايد: «أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَيْنَيْنِ * وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ»: (3) آيا براي او (انسان) دو چشم قرار نداديم و يک زبان و دو لب؟ مقصود از لسان به قرينه «شَفَتَيْنِ» مي‌تواند همان عضو خاص باشد. همين‌سان است کلام الهي که فرموده است: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»: (4) زيرا کلمه «تَشْهَدُ» که به معناي گواهي دادن است، مي‌تواند قرينه باشد.

2. گويش و لغت

در برخي از آيات مقصود از لسان زبان و گويش خاص است. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ»؛ (5) ما هيچ پيامبري را جز به زبان و گويش قومش نفرستاديم؛ براي اينکه براي آنان [حقايق] را بيان کند.
در آيه‌اي ديگر آمده است: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»: (6) ما مي‌دانيم که آنان مي‌گويند اين آيات را انساني به او تعليم مي‌دهد؛ در حالي‌که زبان کسي که اينها را به او نسبت مي‌دهند، عجمي است؛ ولي اين (قرآن) زبان عربي آشکار است. کلمه «أَعْجَمِيٌّ» و «عَرَبِيٌّ مُبِينٌ» قرينه روشني است بر اينکه مقصود از لسان لغت و گويش است و همين‌سان است آيه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ». (7)

3. نطق و سخن

قرآن کريم در قصه موسي و هارون (عليهماالسلام) مي‌فرمايد: «وَأَخِي هَارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ»: (8) و برادرم هارون نطق زبانش از من فصيح‌تر است. او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق کند. مي‌ترسم مرا تکذيب کنند.
به قرينه کلمه «أَفْصَحُ» مي‌توان گفت مقصود از «لِسَاناً» سخن گفتن و نطق است، چنان‌که در آيه «وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي» (9) مقصود از «لِسَانِي» به قرينه کلمه «قَوْلِي» و کلمه «أَفْصَحُ» در آيه بالا، سخن و گفتار است. همين‌سان است آيه «وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلاَ يَنطَلِقُ لِسَانِي» (10) و «فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ»؛ (11) زيرا کلمه «يَنطَلِقُ» و «سَلَقُوكُم» بيانگر اين است که مقصود از «لِسَانِي» نطق و سخن است. طبرسي ذيل آيه اخير مي‌نويسد: معنايش اين است که وقتي حالت و خوف ترس برطرف گرديد، شما را با سخنانشان اذيت مي‌کنند. (12)

4. استعاره از نام و آوازه

يکي از نيايش‌هاي ابراهيم (عليه‌السلام) به درگاه خداوند چنين بوده است: «وَاجْعَل لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» (13) لسان استعاره از گفتار است؛ به اين جهت که زبان وسيله بيان و گفتار است (14) و «لِسَانَ صِدْقٍ» به معناي ستايش و گفتار نيک است. خداوند متعال اين دعا را مستجاب کرد؛ زيرا پيروان ادياني چون يهود و مسيحيت از او به نيکي ياد مي‌کنند. (15)
در آيه‌اي ديگر آمده است: «وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلّاً جَعَلْنَا نَبِيّاً * وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً»: (16) ما اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم) بخشيديم و هر يک را پيامبر قرار داديم و از رحمت خود به آنان عطا کرديم و براي آنان نام نيک و مقام برجسته‌اي قرار داديم. اضافه لسان به صدق بيانگر اين است که نام و آوازه نيکو همراه با راستي و صدق است و هيچ‌گونه خلاف واقعي در آن نيست. (17)

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 553.
2. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 740.
3. بلد: 8-9.
4. نور: 24.
5. ابراهيم: 4.
6. نحل: 103.
7. شعراء: 193-195.
8. قصص: 34.
9. طه: 27-28.
10. شعراء: 13.
11. احزاب: 19.
12. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 546.
13. شعراء: 84.
14. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 304.
15. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 8، ص 34.
16. مريم: 50-49.
17. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 14، ص 62.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.